شارلاتان بازی به نام علم
علی پایا-استاد مدعو دانشگاه وستمینستر
ترویج علم در حیطه عمومی، بهعنوان یک رشته دانشگاهی عمر نسبتا کوتاهی دارد و سابقه آن به دهه ۱۹۸۰ میلادی باز میگردد. اما به منزله یک فعالیت فکری، سابقه آن به زمان تولد علم جدید در قرون شانزده و هفده میلادی باز میگردد. خانم پاتریشیا فارا در کتاب نیوتن: ساخته شدن نبوغ۱ که به سال ۲۰۰۲ منتشر شده است و خود نمونه بسیار خوبی از آثاری است که برای ترویج علم در حیطه عمومی تالیف شدهاند توضیح میدهد که در قرون هفدهم و هجدهم شمار زیادی از نویسندگان و شعرا و اهل قلم خواه در انگلستان و خواه در قاره اروپا به ترویج اندیشههای نیوتن به زبان و بیان مناسب برای اقشار مختلف مردم، اعم از زنان (که غالبا، حتی در میان اقشار مرفه، از تحصیل محروم بودند)، کارگران و اعضای طبقات فرودست جامعه، رجال ثروتمند و ذی نفوذ، و حتی شاه و درباریان، سرگرم بودند. همین اهتمام (که البته خالی از کاستیها نبود) زمینه ساز تربیت جامعه در خصوص جدیدترین دیدگاه علمی زمانه شد.
مشابه همین تکاپو را چند دهه پیش از انتشار آراء نیوتن در خصوص ترویج اندیشههای دکارت نیز میتوان مشاهده کرد. خانم آسترید ویلکینز در رساله دکتری خود با عنوان شاگرد فمینیست خِرَد: کارتزیانیسم و زنان انگلیسی در قرن هفدهم۲به تفصیل توضیح میدهد که چگونه انتشار اندیشههای علمی دکارت در تربیت زنان انگلیسی (از طبقات مختلف و بخصوص طبقات مرفه) نقش ایفا کرد. سهم انجمنهای علمی در انگلستان و فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی (و سپس آمریکا) نیز در خصوص معرفی دستاوردهای علمی به حیطه عمومی از زمان تولد علم مدرن تاکنون حائز اهمیت است.
در ایران نیز طی سالهای اخیر تلاشهای درخوری برای ترویج علم در حیطه عمومی صورت گرفته است. انجمن توسعه علمی ایران، انجمن ترویج علم، و مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور از جمله نهادهایی هستند که در این زمینه به نحو گستردهای فعالیت دارند. این نهادها با انتشار نشریاتی نظیر ترویج علم، سیاست علمی کشور، و رهیافت به آشنا سازی اقشار مختلف (اعم از متخصصان در غیر حوزههای تخصصی شان و عامه غیر متخصص) با ظرافتهای امر تربیت شهروندان در قبال تحولات علوم و تکنولوژی مدرن اهتمام دارند۳. به این فهرست بیتردید میتوان نامهای دیگری را نیز افزود. در اینجا شاید تنها میباید به اشارتی به نقش رسانهها نیز در این جهاد اساسی توجه کرد. هرچند هنوز در ایران رشتهای حرفهای برای تربیت ژورنالیستهای متخصص ترویج علم در حیطه عمومی تاسیس نشده است؛ اما رسانههای عمومی، افتان و خیزان، در این زمینه به فعالیت سرگرمند.
آنچه که تاکنون در این زمینه صورت گرفته است، هرچند درخور توجه است اما به هیچ روی کافی نیست. به اعتبار آنکه علم (در معنای گسترده این اصطلاح)، و همتای کاربردی آن، یعنی تکنولوژی، با شتابی حیرت انگیز مستمرا در تطور و تحولند، تکاپوهای مرتبه دومی برای بسترسازی در جامعه جهت «سوادآموزی علمی» نیز میباید به گونه فعالیتی مستمر و بیوقفه، و البته به شیوهای نقادانه و هشیارانه پی گرفته شود.
«سوادآموزی علمی حیطه عمومی» مفهومی است که میباید با دقت و بهدرستی فهمیده شود. در غیر این صورت تلاشهایی که برای تحقق آن صورت میگیرد نتایج نامطلوب به بار خواهد آورد. در نخستین گام میباید معنای «علم» بهروشنی برای حیطه عمومی (در معنای گسترده این اصطلاح) توضیح داده شود. هنوز در جامعه ما، بسیار کسان، حتی در میان اقشار تحصیلکرده، هستند که تصور روشنی از پدیداری که «علم» نامیده میشود ندارند. برخی آن را با تعریفی که پوزیتیویستها از علم میکردند یکی میگیرند و بسته به نوع دیدگاهشان در قبال پوزیتیویسم ترویج آن را امر مبارک و یا مذموم تلقی میکنند. هنوز بسیاری از تحصیلکردگان، بخصوص در میان اصحاب علوم انسانی و اجتماعی، هستند که میپندارند میان علوم انسانی و اجتماعی از یکسو و علوم فیزیکی و زیستی از سوی دیگر، شکافی پر ناشدنی برقرار است و این دو دسته از علوم، به دو سنخ کاملا متفاوت تعلق دارند. در برابر کسانی بر این نظرند که همه علوم را میباید به علوم فیزیکی تحویل کرد. از سوی دیگر هنوز بسیار کسان، حتی در میان تحصیلکردگان، هستند که مدعیند علوم غربی تافتهای جدا بافته از علوم اسلامی است و این دومی است که میباید به ترویج و توسعه آن همت گماشت. بسیاری از افراد نیز علم را در هیأت محصولات عملی آن میشناسند و میان آن با تکنولوژی تفاوتی نمیگذارند. اهتمام برای تصحیح این قبیل بدفهمیها گوشهای از فعالیتهایی است که کاربرانی که در تلاش برای ترویج علم در حیطه عمومی و سوادآموزی علمی عامه هستند میباید در دستور کار خود قرار دهند.
بخش دیگری از فعالیتهای مربوط به ترویج علم در حیطه عمومی عمدتا صبغهای ایجابی دارد و هدفش معرفی و نشر اندیشههایی است که به تربیت شهروندان و آماده ساختن آنان برای حضور و فعالیت در یک جامعه دانش-محور کمک میکند. در این زمینه نقش نهادهایی نظیر موزههای علوم، انجمنهای علمی، نویسندگان و مترجمان و ناشران کتابهای عامه فهم با موضوعات مربوط به «سوادآموزی علمی» (در معنای فراخ این اصطلاح)، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، ارگانهای دولتی، از جمله وزارت ارشاد، نشریات تخصصی مربوط به ترویج علم در حیطه عمومی و نیز رسانههای عمومی سهمی اساسی بر عهده دارند.
در این زمینه ذکر نمونههای احیانا خالی از فایده نیست. در انگلستان بیش از ۵۰ درصد از برنامههای رادیویی و تلویزیونی شبکه اصلی رادیو-تلویزیونی این کشور، به نحو مستقیم یا غیر مستقیم، به برنامههایی اختصاص دارد که با ترویج علم در حیطه عمومی (در معنای گسترده آن) ارتباط دارند. این برنامهها هم از حیث محتوا و هم از جنبه پردازش و ارائه از بالاترین کیفیت و استاندارد برخوردارند. این امر البته به واسطه بهره گیری از خبره ترین متخصصان در تکمیل هر جنبه از این برنامههاست. رسانه عمومی دیگر این کشور نیز هر یک بخش قابل ملاحظهای را به همین هدف اختصاص داده اند. نتیجه این تکاپوها آن است که «سواد علمی» عامه شهروندان در این کشور در تراز کم و بیش بالایی قرار دارد. یکی از برنامههایی که بتازگی در شبکه اصلی رادیویی انگلستان ارائه شده است ناظر به پرسشهای متنوعی است که شهروندان در هر زمینهای با آن مواجه میشوند. این پرسشها در بسیاری از موارد برای جامعه علمی، که عهده دار پاسخگویی به آنهاست، نیز الهام بخش میشود و زمینه را برای بررسی و تحقیق در حوزههای تازه هموار میسازد.
موزه علوم لندن نیز بتازگی نمایشگاهی با عنوان «عصر اطلاعات» بر پا کرده است که در آن تحولاتی که در حوزه فناوری اطلاعات طی ۲۰۰ سال اخیر رخ داده است برای شهروندان، و بخصوص دانشآموزان مدارس و دبیرستانها، با ارائه نمونههای واقعی از دستگاهها و ابزارهایی که کار ارتباطات را گام به گام طی دو قرن اخیر تسهیل کردهاند، توضیح داده میشود.
بهره گیری از توانایی شاعران و نویسندگان رمانهای علمی-تخیلی و همچنین تهیه برنامههای رادیویی و تلویزیونی با مضامین ناظر به داستانهای علمی-تخیّلی نیز از جمله موثرترین ابزارهای ترویج علم در میان عامه است. در کشور ما هنوز به این قبیل ظرفیتها توجهی نشده است. بهعنوان مثال هیچ مسابقهای برای تشویق شاعران و نویسندگان جوان برای پردازش اشعار یا رمانهای کوتاه با بن-مایههای علمی-تخیلی صورت نگرفته است.
بخشی دیگر از فعالیتهایی که ذیل چتر گسترده «سوادآموزی علمی» جامعه جای میگیرد، تربیت «شهروند-دانشمند» به منزله مددکاران پیشبرد تحقیقات علمی است. در سالهای اخیر و بخصوص در برخی از حوزهها و قلمروها، همکاری شهروند-دانشمندان با متخصصان و دانشمندانی که در مراکز تحقیقاتی سرگرم پژوهش بر روی پروژههای مهم اند، به یک ضرورت مبرم بدل شده است به گونهای در غیاب این مددرسانی گسترده، بسیاری از پروژهها حائز اهمیت، تا حد زیادی شانس دستیابی به نتایج مورد نظر را از دست میدهند. بهره گیری از توانایی علمی، وقت، انرژی و امکاناتی که در اختیار شهروند-دانشمندان قرار دارد، چشم انداز تازه و فراخی را برای پیشبرد معرفت بشری در قلمروهای گوناگون گشوده است. از جمله پروژههایی که شهروند-دانشمندان در آنها سهم زیادی بر عهده دارند میتوان به پروژه کشف و شکار اعداد اول، دسته بندی و تهیه کاتالوگ و انجام بررسیهای دقیق بر روی حجم انبوه دادهها و اطلاعاتی که طی دهههای متمادی از رصدهای کیهانی بر روی هم انباشت شده است؛ از رهگذر این بررسیها، شهروند-دانشمندان موفق به شناسایی اختران و دیگر اجرام کیهانی شدهاند که ستاره شناسان از وجود آنها بیخبر بوده اند، شناسایی گونههای تازه گیاهان و حشرات و دو زیستان، و پرندگان و دیگر جانداران، ردیابی مهاجرتهای فصلی پرندگان، جمع آوری اطلاعات در باره نحوه گسترش بیماریها در مناطق مختلف، و … دهها طرح موفق دیگر.
ترویج علم در حیطه عمومی، هدف مهم دیگری را نیز دنبال میکند که موضوع اصلی یادداشت کوتاه کنونی است. این هدف، مبارزه با شیادی و شارلاتانی به نام علم و تخصص است. چند دهه قبل یک جوان اسرائیلی به نام اوری گِلر Uri Geller مدعی شد که از توانایی برای خواندن افکار دیگران و تاثیر گذاری بر روی ذهن آنان (تله پاتی) برخوردار است و میتواند با امواج مغز خود بر روی اشیا بیرونی اثر بگذارد و از جمله اشیاء فلزی نظیر قاشق یا کلید را تنها با انرژیی که از مغز خود ساطع میکند و با مالیدن انگشتان خود بر روی آنها (بی اِعمال هیچ فشاری) خم کند. کار این شخص تا آنجا بالا گرفت که برخی از دانشگاههای تراز اول آمریکا از وی برای انجام آزمایشهای علمی دعوت به عمل آوردند و سازمان سیا نیز در مذاکرات میان نیکسون و برژنف بر سر کاستن از شمار موشکهای بالستیک از گلر خواست تا با نشستن در ردیف عقب در میان مذاکرهکنندگان آمریکایی کوشش کند با تاثیرگذاری بر مغز مذاکرهکنندگان اتحاد جماهیر شوروی آنان را به امضای موافقتنامه وادار سازد! شماری از افراد، از جمله یک متخصص شعبده بازی و تردستی، و نیز برخی از دانشمندان با انتشار کتابها و مقالاتی پرده از شیادیهای گلر برداشتند۴.
یک نمونه رسوای دیگر ادعای شفا بخشیدن بیماران به وسیله وعاظ و مبلغین و روحانیون مسیحی بود. این افراد با برگزاری مراسمی با حضور صدها مومن که به امید شفا یافتن از بیماریهای گوناگون به سراغ این شیادان میرفتند و در حضور دوربینهای تلویزیونی و خبرنگاران رسانهها با ادای اوراد و ادعیه و ادعای مدد گرفتن از خدا، به بیماران بخت برگشته القاء میکردند که خدا شفای بیماریشان را به آنان الهام کرده است و این بیماران از آن پس شفا یافتهاند و دیگر نباید از بیماری یا نقص عضو خود نگرانی داشته باشند. به این ترتیب در این قبیل مراسم واعظ شیاد به شیوههایی که از درجه تاثیر گذاری روانی بالا برخوردار بود، مدعی میشد که نام و مشخصات برخی بیماران در همان جلسه به او الهام شده است و سپس با خواندن وردها و تلقین عباراتی به بیمار یا شخص دارای نقص عضو، او را شفاء یافته مینامید. اگر بیمار مثلا فلج بود و روی صندلی چرخدار راه میرفت یا به عصا تکیه داشت وادارش میکرد بر روی پاهای خود حرکت کند و اگر مثلا به سرطان پیشرفته یا دیگر امراض خطرناک مبتلا بود و دارو مصرف میکرد به تاکید از او میخواست که از آن پس همه داروها را بدور بریزد و غمی از بیماری به دل راه ندهد.
برخی از این شیادان نیز به همت کسانی که دغدغه آموزش علمی جامعه را داشتند رسوا شدند. از جمله نشان دادند که یکی از آنان که واعظی به نام پیتر پوپوف۵ بود و در مراسم خود ادعا میکرد فی المجلس نام و مشخصات بیماران از عالم غیب به او الهام میشود، یک گیرنده رادیویی ظریف در گوش خود جای داده است و همسرش که شریک و دستیارش بود و پیشاپیش تحقیقات مفصلی درباره بیماران و نوع بیماری آنان و آدرس محل اقامت و دیگر اطلاعات شخصی شان فراهم آورده بود با استفاده از یک فرستنده رادیویی موج کوتاه، اطلاعات مربوط به افراد را در هنگام اجرای مراسم در اختیار وی قرار میداد۶.
ماجرای شیادیهای شیادان از مصیبتهایی که دامنگیر افراد است، ماجرای تازهای نیست. آنچه مایه حیرت است این که علیرغم افشا گریها، بازهم بسیاری از این شیادان با گردن افراشته به کار خود ادامه میدهند و کسانی را که پرده از کارهای رسوایشان برداشته اند، به شیادی متهم میکنند. اوری گلر بهعنوان نمونه سالهای سال پس از آشکار شدنشان شیادیهایش همچنان بر اصالت تواناییهای ماورایی خود تاکید ورزید و منتقدان را به دروغگویی و عدم توانایی علمی (!) و داشتن انگیزههای سیاسی و … متهم ساخت.
اما شاید حیرتانگیز و مصیبتبارتر از وقاحت شیادان در انکار شیادی خود، بلاهت «مشتریان» در پذیرش دعاوی یکسره باطل این شیادان است. این پدیدار که در همه کشورها، از جمله کشور خود ما نمونهها و نظایر و امثال آن بوفور یافت میشود، به واقع پدیداری در خور توجه است که جای دارد درباره علل رخداد وتکرار مکرر آن پژوهشهای جدی صورت گیرد. در رسانههای داخلی هز از چندگاه با عناوینی از این قبیل برخورد میکنیم که فلان رمال با فریب دادن دختران جوان علاوه بر تجاوز به آنان مبالغی کلانی نیز از قربانیان سوءاستفاده کرده است، یا بَهمانْ طالعبین یا فال قهوهگیر یا انرژی درمانگر یا متخصص هومیو پاتی یا مدعی ارتباط با عوالم غیبی، این گروه یا آن دسته از افراد ناآگاه را به خاک سیاه نشانده است و انواع بهره جوییهای مادی و اخلاقی را از «مشتریان» غافل به انجام رسانده است. در دولت پیشین که، کارنامه رسواییهای آن هر روز بیشتر برشهروندان آشکار میشود، حتی شاهد آن بودیم که مسوولان ارشد دولتی از توصیهها و رهنمودهای جن گیرها مستفید میشدند.
رویکرد دولت گذشته ظاهرا موجب تشویق شیادانی شده بود که دام تزویر خود را به شیوههایی پیچیدهتر و فریبدهندهتر پهن میکنند. دوست و برادر عزیزی که این یادداشت را پیش از انتشار مطالعه کرده بود برای نگارنده توضیح داده بود که در سالهای اخیر بازار دعاوی به ظاهر بیخطر ودانش مآب که دعوی آرامش بخشی به روح و روان افراد و رستگار ساختن آنان را دارند در ایران سخت گرم شده است و دکههای شیادی با عناوینی همچون انرژی درمانی وعرفان حلقه وجهان هولوگرافیک با سوءاستفاده از ظرفیتهای موجود در علم جدید که میتواند در دست نااهلان مورد تفسیرهای من عندی و در عین حال مرعوب کننده افراد غیر متخصص قرار گیرد با تلفیق دعاویی ظاهر فریب اما یکسره نادرست از مکانیک کوانتومی یا زیست-عصبشناسی با اشعار مولوی ودیگر عرفا طرفداران بسیاری، خاصه در میان طبقات تحصیلکرده و دانشآموخته، بدست آوردهاند. شیادانی که از این شیوهها بهره میگیرند به مخاطب توصیه میکنند که: ذهن را خاموش کن و خود را به طبیعت و یا کاینات با شعور بسپار آنگاه خواهی دید عالمِ پر از تزاحم وتضاد، خویشاوند و یگانه و پر از تسالم میشود. اینگونه روایتها که داعیه جمع و سازش و آشتی میان رویکردهای علمی و عرفانی و دینی را دارند برای مخاطبان ایرانی که هر سه سپهر علم و دین و عرفان در نظرشان حائز اهمیت است، جاذبه بسیار دارد و مخاطب، بخصوص اگر تحصیلکرده نیز باشد، با خود میاندیشد که باید کافر عشق بود که چنین بادهای را نطلبید.
میتوان گمانه زنانه نظر داد که لااقل یکی از علل و عوامل جاذبه قدرتمند این قیبل شیادیها و تداوم رونق کسبوکار این شیادان، اضطرار و درماندگی قربانیان آنان است. شیادان با دادن امیدهای بکلی واهی به کسانی که امیدشان ناامید شده و به جهت دشواریهای جدی که در زمینههایی از زندگی شخصی یا حرفهای با آن دست به گریبانند، توانایی تحلیل و استدلال عقلانیشان تا حد زیادی تضعیف شده است، آنان را در دام تزویر و ریای خود اسیر میسازند. رویکرد این شیادان دقیقا شبیه به همان چیزی است که قرآن کریم از آن در ارتباط با شیاطین انس و جن و شیوه فریبکارانه آنان یاد میکند. تعبیر قرآنی در این زمینه اصطلاح تکاندهنده «غرور» است. در آیات متعددی از قران با این اصطلاح در معنایی که در بالا بدان اشاره شد برخورد میکنیم. بهعنوان نمونه۷:
یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ ۖ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا (نساء: ۱۲۰) [(شیطان) آنان را بسیار وعده دهد و آرزومند و امیدوار کند، ولی آنان را چیزی به جز غرور و فریب وعده نمیدهد.]
فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ (اعراف: ۲۲) [پس آن دو [آدم و حوا] را به فریب و دروغی (از آن مقام بلند) فرود آورد]
وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا (اسری: ۶۴) [ و (ای بندگان بدانید که) وعده شیطان چیزی جز غرور و فریب نخواهد بود.]
اگر رویکرد شیادان متکی به فریب و تکیه به انواع حیلههای روانی است، رویکرد قربانیان نیز تا حد زیادی (و احیانا حتی یکسره) متکی به نوعی رهیافت ناظر به «بیّنههای مویّد»۸ است. به عبارت دیگر قربانیان، مصداق این سخن بلند ملای روماند که؛
«عاشق هر چیز ای یار رشید غیر آن چیزی که میجوید ندید»: قربانیان یکسره به دنبال شواهد و بیّنههاییاند که آنان را در سودایشان راسختر گرداند. به این ترتیب یکسره چشم بر هشدارها و علائم خطر و بیّنههای نقضکننده میبندند و از زبان شیادان همان چیزی را میشوند که میخواهند بشنوند.
اما در کنار دکههای شیادی مدرن و سوپرمدرنی که بدانها اشاره شد، میباید به پدیدار دیگری نیز اشاره کرد که با بحث ترویج علم در حیطه عمومی (در معنای دقیق و عام آن) ارتباط وثیق دارد. بر اساس توضیحات همان دوست و برادر فاضل، ظاهرا در میان خوانندگان تحصیلکرده در ایران گرایش به مطالعه سبک (ژانر)ی رواج یافته است که در ظاهر صورتی کاملا تحقیقی وپژوهشی دارند و سخن خود را با تواضع عالمانه میآغازند اما بهتدریج پا را از حیطه دعاوی عینی و قابل ارزیابی علمی بیرون میگذارند و طرح دعاویی میپردازند که اگر چه ظاهری جالب توجه دارند اما به هیچروی از مقدماتی که پیشتر ممهد شده است استنتاج نمیشوند و با گزافههای بسیار فراختر از حیطه تحقیق همراه و به توصیهها و تجویزهایی ختم میشوند که یکسره ایدئولوژیزده و جهتدار است و به هیچروی با بیطرفی عینی علم مسانختی ندارد. به نظر میرسد از جمله آثاری که فارسیزبانان تحصیلکرده بدان اقبال نشان دادهاند و بیآنکه به عدم انسجام درونی متن توجه داشته باشند در دام تجویزهای آن گرفتار آمدهاند کتاب نسبتا قدیمی
The Origin of Consciousness in the Breakdown of the Bicameral Mind
نوشته جولیان جینز که نخستین بار در ۱۹۷۶ انتشار یافت و در ۱۹۹۰ با اندکی تجدید نظر تجدید چاپ شد. نسخه انگلیسی کتاب روی شبکه اینترنت به رایگان در آدرس ذیل قابل دسترس است:
http://selfdefinition.org/psychology/Julian-Jaynes-Origin-of-Consciousness-in-the-Breakdown-of-the-Bicameral-Mind.pdf
ترجمه فارسی کتاب با عنوان «خاستگاه اگاهی در فروپاشی ذهن دوجایگاهی» به وسیله گروهی از متخصصان زیست-عصب شناسی در ایران تهیه شده است. این کتاب که نگارنده امیدوار است بتواند در فرصتی فراختر با تفصیل بیشتری بدان بپردازد از نمونه آثاری است که هر از چندگاه در مغرب زمین منتشر میشود و میکوشد با تکیه به دعاوی علمی، توضیحی «علمی» برای ظهور دین و پدیدارهای معنوی فراهم سازد. یکی از مشهور ترین نمونهها از این سبک علمی-ادبی کتاب «ارابه خدایان» تالیف اریش فون دنیکن بود که حدود ۱۰ سال پیش از کتاب جینز به چاپ رسیده بود. ترجمه فارسی این کتاب ابتدا در نشریه دانشمند که در زمره نخستین نشریات مروج علم در حیطه عمومی در ایران بود، منتشر شد و سپس در قالب کتابی مستقل در دسترس خوانندگان قرار گرفت.
شیوه اصلی که در همه این قبیل کتابها، به کار گرفته میشود، صرفنظر از این که حوزه اصلی علمی مورد استفاده کدام است، بدین قرار است: نویسنده شماری از دعاوی علمی قابل ملاحظه و چشم پر کن برای خواننده متعارف را به همراه شواهد و نمونههای تجربی موید ذکر میکند و به این ترتیب در گام نخست اعتبار خود را بهعنوان یک مرجع علمی در چشم و ذهن خواننده تثبیت میسازد. آنگاه در گام دوم با فرافکنی به ارائه مواردی تاریخی از رویدادهای اجتماعی، کتب مقدس، و یا زندگی افراد و شخصیتهای سرشناس میپردازد و به شیوهای یکسره متکی به رویکردی «تاییدگرایانه» که رویکرد مختار پوزیتیویستهاست، به خواننده القاء میکند که همه نمونههای تاریخی و موارد برگرفته از زندگی افراد که بدانها استشهاد شده است تنها در پرتو نظریهای که نویسنده مطرح ساخته است قابل توضیح و تبیین است. در گام سوم که اساسی ترین بخش این قبیل کتابهاست با تکیه به دعاوی علمی و شواهد متعدد از زندگی و رویکردهای افراد در جوامع مختلف، به شیوهای بسیار ماهرانه اولا از یکسو به خواننده القاء میشود که ظهور ادیان و همه گرایشهای دینی و معنوی را در افراد و جوامع میتوان با تکیه به «توضیحات علمی» ارائه شده در کتاب تبیین کرد و آنگاه به گونهای غیر مستقیم نوعی شیوه زیست (بدیل) به خواننده تجویز میشود و به وی اینگونه القاء میگردد که شیوه زیست مورد اشاره نتیجه مستقیم آموزههایی است که اعتبار علمی آنها پیشتر احراز شده است.
در کتاب فون دنیکن از شواهد تاریخی به همراه نظریه اختر شناسی برای نشان دادن این نکته استفاده شده بود که موجوداتی هوشمند از جهانهای دیگر به زمین سفر کرده بودهاند و ادیان باستانی و تکنولوژیهای مورد استفاده پیشینیان که زمینه ساز ظهور جهان مدرن شد، ارمغان همان موجودات هوشمند بوده است که زمینیان بهعنوان خدایان آنان را پذیرا شده اند. پیام مضمر کتاب اما این بود که بازتوجه به آئینهای گذشته و درونی کردن آن میتواند زمینه ساز بهره گیری از ظرفیتهایی شود که موجودات هوشمند با خود به زمین آورده بودند. در کتاب جینز از نظریههای فیزیکالیستی در حوزه زیست عصب شناسی به همراه شروحی از احوالات دینی ومعنوی وپیامبران وقدیسان در کنار مویدات تاریخی از نوشتههای هومر وسوفوکل دریونان تا مصر باستان تا دوره اخیر برای «اثبات» این مدعا استفاده شده است که دین و حالات معنوی محصول دو تکه بودن ساختار مغز آدمی و تفاوت میان کارکرد نیمکره راست و نیمکره چپ مغز است که در گذشتههای دور نوعی حالت روانی اسکیزوفرنی در پیشینیان پدید آورده بود. نویسنده در فصل آخر کتاب به روشنی نکته اصلی مورد نظر خود را این گونه توضیح میدهد که نزاع کنونی میان علم و دین ناشی از این تلقی نادرست است که هر یک از این دو نهاد خود را تنها نماینده خدا روی زمین میدانستهاند حال آنکه هر دو در اصل چیزی بیش از محصولات کارکرد مغزی که دارای ساختاری خاص است، نیستند. فهم این نکته میتواند نوعی آشتی و سازگاری در جوامع (بخصوص جوامع دینی) میان علم و دین برقرار سازد و نزاعهای مخرب گذشته را پایان بخشد.
خطای معرفتشناسانه و روششناسانهای که دامنگیر همه آثاری است که در ژانر اخیر قرار دارند، ژانری که بیش از آنچه که در بندهای پیشین مورد اشاره قرار گرفت داعیه علمی بودن دارد و با تاکید و تکیه بیشتر و احیانا دقیق تر، از آموزههای علمی مورد اعتنای جامعه علمی بهره میگیرد و دعاویش شباهتی به دعاوی مروجان دکههایی نظیر عرفان حلقه و انرژی درمانی ندارد که با شیادی از تفسیرهای من عندی «علمی» بهره میگیرند، آن است که رویکرد ارائه دهندگان آن یکسره پوزیتیویستی است و بنابراین به یک معنای دقیق، از منظر فلسفه علم و علم شناسی نقادانه، رویکردی ضد علمی به شمار میآید. مدافعان این ژانر، همان گونه که مرسوم پوزیتیویستهاست توجه خود را عمدتا به بنیههای موید معطوف میدارند و با بهرهگیری نادرست از آنچه که فلاسفه «استره اُکام» مینامند، ظرفیتهای موجود برای تبیین واقعیت را حقیرتر میسازند. تجویزهای غیرمستقیم این مدافعان نیز خود مصداق مغالطه مشهور پل زدن از هستها به بایدهاست.در موقعیتی این چنین است که آموزههای عقلانیت نقاد، که سهمی اساسی در هدایت تکاپوهای مربوط به ترویج علم در حیطه عمومی بر مبنای رهیافتی خرد پسند دارد، اهمیت و فوریتی آشکار مییابد. عقل گرایان نقاد بر این نکته تاکید میورزند که همه دعاوی معرفتی، از ناحیه هر کس، چیزی جز حدس و گمانهای برای شناخت جنبهای از جنبههای واقعیت نیست. این تازه در حالی است که هدف افراد، فهم صادقانه واقعیت باشد و نه پوشاندن و پنهان کردن آگاهانه آن و ارائه و عرضه آن به گونههایی تحریف یافته و در خدمت اهدافی غیر معرفتی.
دستاندرکاران ترویج علم در حیطه عمومی در ایران میباید در کنار تکاپوهای متعارف خود، علاوه بر مقابله با خطر جدی شیادانی که به نام علم یا نامهای دیگر، افراد و نهادها را در دام تزویر و ریای خود گرفتار میسازند، به آموزههای نادرست و غیر دقیق و دعاوی غیر راهگشای کسانی که احیانا به علم مرتبه اول علاقمندند و خود در آن دستی نزدیک بر آتش دارند، اما از آموزههای نقادانه از منظر فلسفه علم در قبال علم اطلاع چندانی ندارند، نیز پاسخ دهند و به مدافعان این رویکردها و نیز مخاطبان آنان، در درک اشتباهات معرفت شناسانه و روش شناسانه شان مدد رسانند. به گمان نگارنده ترویج صحیح آموزههای عقلانیت نقاد و آموزش صحیح شهروندان در خصوص این آموزهها، میتواند سهمی اساسی در مقابله با خطری که ذکر آن گذشت ایفا کند.
یک نمونه از این قبیل رویکردهای نادرست که خوشبختانه هنوز پای آن به ایران باز نشده است و نگارنده امیدوار است پیش از وقوع (احیانا اجتناب ناپذیر این امر نامیمون) به مخاطبان ایرانی در قبل آن هشدار دهد، یک «مد روشنفکری» به نام «رویکرد فرا-رشتهای»۹ است که یک فیزیکدان رومانیاییالاصل فرانسوی به نام بارساب نیکولسکو۱۰ از مروجان اصلی است. مدافعان این رویکرد که نخستینبار در دهه ۱۹۷۰ در مغرب زمین به وسیله ژان پیاژه، روانشناس مشهور فرانسوی، پیشنهاد شده بود مدعیاند که رویکردشان به ظهور یک متدولوژی و نهایتا یک علم جدید بکلی متفاوت با علم کنونی منجر خواهد شد. این رویکرد که تا اندازهای به رویکرد مدافعان علم دینی شباهت دارد، به گفته مدافعان آن، علم تازهای پدید میآورد که در آن میان معنویت و مادیت، میان امر واقع (فکت۱۱) و ارزش، و میان علم و دین آشتی برقرار میشود و رشد علمی با شتابی بهمراتب بیشتر در مسیری یکسره بر منهج صحیح پی گرفته خواهد شد. نگارنده در مقالهای که امیدوارست بتواند روایت فارسی آن را در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار دهد، بیاعتباری این دعاوی و خطاهای روششناسانه و نظری آن را آشکار ساخته است۱۲. این شیوه نقادی عقلانی، رویّهای است که رواج آن در میان دستاندرکاران جامعه علمی در ایران و بخصوص مروجان «سوادآموزی علمی» در حیطه عمومی، میتواند تا حد زیادی به ایمن ساختن جامعه، بخصوص نسل جوان، در قبال آموزههای نادرست (اعم از آنچه که با نیت خیر عرضه و معرفی میشود و آنچه که سودای کسب و تجارت سائق آن است) کمک کند.
پی نوشت:
- Patricia Fara, Newton: The Making of Genius, Macmillan, 2002.
۲ . Astrid Wilkens, ‘Reason’s Feminist Disciples’ – Cartesianism and seventeenth-century English women, Johann-Wolfgang-Goethe-Universität, 2006, available at: http://d-nb.info/988314134/34
۳ . نگارنده به سهم خود با درج مقالاتی در این سه تریبون تاثیر گذار و برخی دیگر از نشریات علمی-تخصصی و یا عامه خوان، کوشیده است گامی در راستای جلب توجه حیطه عمومی به اهمیت برخورداری از تربیت علمی بردارد. در این خصوص از جمله بنگرید به:
- «شهروند – دانشمند ، ظرفیت هایی کاملا جدید برای یک پیشه نه چندان جدید»، مجله ترویج علم، سال دوم، شماره ۲، بهار و تابستان ۱۳۹۱ صص 18- 23.
- «تکنولوژی دینی: چیستی و امکان تحقق»، فصلنامه روش شناسی علوم انسانی، زمستان ۱۳۹۱، سال هجدهم- شماره ۷۳ ، صص ۴۶-۵۲.
- «دو شیوه نامتعارف در ترویج علم در حیطه عمومی» در نخستین شماره فصلنامه ترویج علم ارگان انجمن ترویج علم در ایران، سال اول، شماره اول، پائیز و زمستان ۱۳۹۰، صص، ۹-۱۷.
- «نگاهی شتابزده به تاریخچه ترویج علم در حیطه عمومی»، حوزه و دانشگاه، بهار ۱۳۸۹.
- «ترویج علم در جامعه: یک ارزیابی فلسفی»، فصلنامه سیاست علم و فناوری، سال اول، شماره ۱، ۱۳۸۷.
- «ملاحظاتی نقادانه در باره دو مفهوم علم دینی و علم بومی»، حکمت و فلسفه، سال سوم شماره های دوم و سوم (شماره مسلسل ۱۰ و ۱۱)، بهمن ۱۳۸۶.
- «ترویج علم در حیطه عمومی: چیستی؟ چرایی؟ چگونگی؟» سیاست علمی، سال اول، شماره اول (دوره جدید). ۱۳۸۵.
- در این زمینه از جمله بنگرید به:
David Marks & Richard Kammann, Information transmission in remote viewing experiments, Nature ۲۷۴, ۶۸۰ ۶۸۱, ۱۷ August 1978;
James, Randi, The Truth About Uri Geller, 1982.
گلر در سال های اخیر دیگر چندان دعاوی سابق خود در خصوص توانایی بر خواندن مغز افراد و تاثیر گذاری بر امور و اشیاء را تکرار نمی کند و در حال حاضر در یک کانال تلویزیونی خصوصی، از آنها که دهها نمونه اش در نقاط مختلف جهان فعال است، به تبلیغ و فروش کالا های تجاری، از جمله زینت الات اشتغال دارد.
۵.Peter Popoff
۶ . ماجرای این واعظ شیاد و نیز اوری گلر در منابع مختلف قابل بررسی است. بتازگی کانال تلویزیونی بی بی سی ۴ یک مستند یک ساعته در این زمینه به نمایش گذارد. - آیات قران همگی از سایت اینترنتی tanzil.net اخذ شده اند و ترجمه ها متعلق به مرحوم الهی قمشه ای است.
۸ . confirming evidence
۹ . transdisciplinary approach = transdisciplinarity
۱۰ . Basarab Nicolescu
۱۱ . fact
۱۲ . Ali Paya, “ Transdisciplinary Approach: A Critical Appraisal from an ‘Islamic Perspective’” American Journal of Islamic Social Science (AJISS), Vol. 32, No. 1, 2015 (due out by December 2014).
منتشر شده در شماره پنج سخن ما