توافق هستهای هم برای رونق اقتصاد کافی نیست
محسن صفایی فراهانی از اقتصاد در سال ۹۴ میگوید
الهام آبائیان: سال ۹۳ در حالی با فراز و نشیب های متعدد اقتصادی پشت سر گذاشته شد که اقتصاد کشور پس از دو سال پیاپی از رکود خارج شد و رشد اقتصادی بار دیگر توانست رقم مثبتی در کارنامه خود به ثبت برساند. گرچه دولت در مهار تورم و افزایش رشد اقتصادی تا حدودی موفق عمل کرد اما باز هم دلواپسان خارج از گود نظاره گر و البته ملامت گر این نبرد سخت بودند. دلواپسانی که نگاه هایشان رنگ و بویی از تشویق نداشت و گویی در انتظار باخت دولت لحظه شماری می کردند. در این میان هرچند عملکرد دو سال اخیر دولت یازدهم در حوزه اقتصاد، قابل دفاع بود اما کشور پس از پشت سر گذاشتن بحرانی نفس گیر، آسیب پذیرتر از آن است که بتوان دستیابی به رشد مثبت اقتصادی را پایدار خواند. به طوری که به زعم «محسن صفایی فراهانی»، کاهش رشد اقتصادی و حتی رشد صفر برای سال آتی دور از تصور نیست. به گفته این تحلیلگر مسائل اقتصادی و معاون پیشین وزارت اقتصاد و نماینده مجلس ششم، وضعیت دولت یازدهم همچون راه رفتن بر روی لبه طناب است. هرچند دولت تا به اینجای کار توانسته با ابزارهایی که دراختیار دارد، تعادل را برقرار کند؛ اما اینکه تمام مسیر را به همین ترتیب با موفقت سپری کند قطعی نیست.
اگر بخواهیم عملکرد اقتصادی دولت در سال ۹۳ را بررسی کنیم باید به ابتدای سال برگردیم. زمانی که دولت تصمیم گرفت فاز دوم هدفمندی را به اجرا برساند. به نظر شما آیا رفتار دولت با قانون هدفمندی یارانهها پوپولیستی نبود؟ آیا نمیتوانست شجاعت بیشتری به خرج دهد و یکبار برای همیشه اقدام به حذف یارانه افراد کند؟
اقتصاد مقولهای نیست که بتوان آن را در یک دوره یک ساله مورد ارزیابی قرار داد. یک دولت میتواند دستاوردهای محدودی را در یک دوره یک ساله به دست بیاورد اما این دستاوردها نمیتواند بازخوردهای بزرگی را به دنبال داشته باشد. به ویژه اگر بستر اقتصادی مناسبی نباشد، کار به مراتب مشکلتر و محدودتر می شود. در سال های ۸۴ تا ۹۲ فارغ از بحث های سیاسی، اقتصاد ایران دوره خوبی را پشت سر نگذاشت. چند عامل بسیار تعیینکننده در این ۸ سال اتفاق افتاد که هر کدام به تنهایی میتوانست دگرگونیهای اساسی در اقتصاد یک کشور به وجود بیاورد. اولین اتفاق مهم در این بازه زمانی، درآمد هنگفت نفت بود. در آخرین سال دولت اصلاحات، درآمد نفتی معادل ۳۰ میلیارد دلار بود در حالی که کمترین درآمد نفتی در دولت احمدینژاد حدود ۵۵ میلیارد دلار بود. نوسانات درآمد نفتی دولت اصلاحات بین ۹ میلیارد دلار تا ۳۰ میلیارد دلار بود اما در دولت احمدینژاد، درآمد سالانه بین ۵۵ میلیارد دلار تا حدود ۱۲۰ میلیارد دلار به دست آمد. این شکاف درآمدی در تمام تاریخ ایران بینظیر بود. بر اساس گزارشهای بانک مرکزی میزان فروش نفت خام ایران در این ۸ سال تقریبا معادل همه ۱۰۰ سال گذشته بود که این خود پدیده بزرگی است. بنابراین با افزایش یکباره درآمدهای نفتی وارد یک جهش عظیم شدیم و فورانی در شرایط کاری اتفاق افتاد. بعد دومی که به موازات این امر در اقتصاد ایران تاثیرگذار بود، فقدان مدیریت جدی و ترویج نگاه پوپولیستی و انحرافی بود. به این معنی که از ساختن فاصله گرفتیم و درگیر مسائل انحرافی شدیم. دولت نهم در نخستین اظهارات خود مطرح کرد که آمدهام با مافیای نفت برخورد کنم یا من آمدهام با کسانی که لیست بدهیهایشان در جیب من است برخورد کنم! بنابراین دولت نهم به جای اینکه به ساختن کمک کند و به این فکر باشد که چگونه با درآمدهای حاصله یک ثروت ملی ایجاد کند، درگیر مسائل حاشیه ای شد. نفت درآمد دولت نیست بلکه یک ثروت ملی است. دولت به جای اینکه با این درآمد نفتی ثروت ملی ایجاد کند، به سمت حرکتهای پوپولیستی و توزیع این پول به روش های بد رفت. در همین حال نگاه بدبینانهای در کشور ایجاد کرد. در زمان روی کار آمدن دولت نهم مجموع بدهیهای معوقه بانکها کمتر از ۷هزار میلیارد تومان بود در حالی که در خاتمه دولت نهم معوقه بانکها به ۱۵۰ هزار میلیارد تومان رسید. علاوه بر این، بدهیهای دولت به دستگاههای مختلف و پیمانکاریها به بالغ بر ۲۰۰ هزار میلیارد تومان رسید. همه این موارد نشان می دهد که یک وارونگی و بهمریختگی بی سابقه در اقتصاد ایران به وجود آمد.
دلیل این امر چه بود؟ عملکرد دولت یا ضعف نهادهای نظارتی؟
به جرات می توان گفت در هیچ دورهای از تاریخ ایران چنین آشفتگی و بهمریختگی در اقتصاد کشور وجود نداشته است. از یک سود درآمد افسانهای و از سوی دیگر آشفتگی و بهمریختگی اساسی به وجود آمد. از بارزترین مظاهر این آشفتگی این است که ۵ وزیر نفت در دولت احمدی نژاد عوض شد که چنین مساله ای هیچگاه سابقه نداشت. در دولت اصلاحات یک وزیر نفت در دو دوره وزارت را به عهده داشت. در دولت آقای هاشمی هم همین طور بود. در این دوره ۸ ساله رئیس کل بانک مرکزی نیز چندین بار عوض شد. ۳ یا ۴ وزیر اقتصاد عوض شد و سازمان برنامه تعطیل شد. در حالی که سازمان برنامه می توانست تعیین کند چه تلفیقی با این ثروت ملی باید ایجاد شود که رشد متوازن را در کشور به همراه داشته باشد. این اتفاقات واقعا مصیبتبار بود و نمی توان انتظار داشت که آثار این پدیدهها به این زودی از کشور ما زدوده شود. اینگونه نیست که تصور کنیم با تغییر دولت میتوان بلافاصله همه چیز را درست کرد. وضعیت اقتصاد ایران پس از این ۸ سال به مانند کارخانهای میماند که بمباران شده است و بلافاصله بعد از بمباران می خواهیم تولید را شروع کنیم. در شرایطی که همه چیز تخریب شده است، تا زمانی که پاکسازی و بازسازی صورت نگیرد، تولیدی اتفاق نمیافتد. در این ۸ سال تخریب های فراوانی اتفاق افتاد و افراد بسیاری از جایگاههای خود منفک شدند. بنابراین تنها با تغییر دولت نمیتوان توقع داشت که اتفاق ویژهای بیفتد. در همین حال در خصوص شاخصهای کلان اقتصادی قرار بود با درآمدهایی بسیار کمتر به تورم یک رقمی برسیم در حالی که تورم به ۴۰ درصد افزایش یافت. ارزش پول ملی به یک سوم کاهش پیدا کرد که تورم بسیار سنگینی را به مردم تحمیل کرد. بدهیهای زیادی ایجاد و بانکها به دلیل بالا رفتن معوقات زمینگیر شدند. به همه این مشکلات بار سنگین اجرای قانون هدفمندی هم اضافه شد. در سال ۸۹ دولت با افتخار اعلام کرد که به همه مردم یارانه نقدی پرداخت خواهد شد. رقم این یارانه چقدر بود؟ ۵۰ میلیارد دلار یعنی معادل نصف درآمد بهترین سالهای نفتی این ۸ سال. آن همه مشکل ایجاد شده بود. حال در چنین شرایطی همین که اقتصاد در زیر آوار چنین مشکلاتی نفس میکشد، چیزی جز معجزه نیست. پس از پایان این ۸ سال پر فراز و نشیب دولتی سر کار آمد که با این مسائل آشناست. به دلیل حضور رئیس دولت در شورای امنیت ملی در آن ۸ سال و همچنین حضور در مرکز مطالعات استراتژیک، ایشان این مشکلات و پدیدهها را از قبل می شناخت. احتمال میدهم در بعضی موارد راهکارهایی هم داشته است اما نه قدرت اجرای آن را در اختیار داشت و نه گوش شنوایی از این راهکارها استقبال می کرد. حال دولتی روی کار آمده است که می تواند بخشی از این راهکارها را عملیاتی کند اما این اتفاق باسرعت رخ نخواهد داد.
آیا دولت یازدهم توانست مسیر گذشته را تصحیح کند؟
تا حدودوی. دولت یازدهم در نخستین اقدامات خود بیانضباطی بسیار گستردهای که در نظام اقتصادی به دلیل فقدان سازمان برنامه، تغییرات پیاپی مدیریتی، ناتوانی مدیران ناکارآمد و بیتجربه ایجاد شده بود تا حدودی برطرف کرد و سعی کرد تا انضباط مالی را برقرار کند. دولت یازدهم استفاده از نیروهایی که تجربه مدیریتی داشتند را انتخاب کرد اما این افراد هم تمام ابزارها را در اختیار ندارند. تنها کاری که دولت توانست انجام دهدف مهار تورم بود که در این خصوص تا حدودی موفق بود و توانست تورم را مهار کند. تصور اشتباهی که در اذهان عموم ایجاد شده این است که مهار تورم را معادل پایین امدن قیمت ها می دانند. در حالی که با مهار تورم قیمتها پایین نمیآید، بلکه جلوی رشد بالا رفتن قیمت گرفته می شود. در حقیقت دولت با کاهش تورم شتاب افزایش قیمت را پایین آورده و کاری کرده است تا گران شدن قابل تحملتر باشد نه اینکه کالاها ارزان شود. در کنار مهار تورم، مساله سلامت در دولت یازدهم مطرح شد. دولت به موازات همه مشکلاتی که وجود داشت، سعی کرد به سلامت مردم توجه کند و این اقدام تا حدودی موثر واقع شد. چراکه خدمات رسانی به خانوارهای کمدرآمد باعث شد تا آرامش خاطری در آنها ایجاد شود. دولت یازدهم اقدام مهم دیگری نیز انجام داد که اثر امیدبخشی را در اقتصاد گذاشت. دولت روحانی کوشید تا حالت تهاجمی در روابط خارجی را به تعامل تبدیل کند. بر این اساس تلاش شد تا با کشورهای همسایه حوزه خلیج فارس، آذربایجان، ترکمنستان و اروپا ارتباط منطقی ایجاد شود. دولت یازدهم همچنین مذاکرات هستهای را به روال منطقی برگرداند که امیدی را در اقتصاد به وجود آورد. این اقدام کم اطمینانی را که هم در داخل و هم در تجار بیرونی نسبت به تجار ایرانی ایجاد شده بود، کاهش داد. این امر به صورت غیرمستقیم توانست به اقتصاد کمک کند. امیدهایی در اقتصاد ایجاد شد که قطعا چندان تعیین کننده نیست و نمیتواند اتفاق بزرگی را به وجود بیاورد اما همین امیدها باعث شد تا دو سال رشد منفی در اقتصاد ایران متوقف شود و رشد اقتصادی به ارقام مثبت برگردد. البته اینطور نیست که با رهایی از رشد منفی درآمد سرانه به میزان ۳ سال پیش برگردد بلکه جلوی سقوط درآمد سرانه گرفته شده است. این موارد ممکن است برای عموم مردم ملموس نباشد اما زحمت زیادی برای رسیدن به این جایگاه کشیده شده است. حدس میزنم برای انجام چنین کاری، دولت باید حداقل هفتهای یک یا دو بار دائما مسائل را مانیتور کند. اگر دولت این کار را نمیکرد، قطعا به این نتایج دست نمی یافت. دستیابی به ابن نتایج نشان میدهد کادری از بالاترین ردههای دولت موضوعات را مانیتور میکنند تا بتوانند شرایط را بهبود بخشند.
با این حال شاهدیم در برخی مسائل هنوز در روی پاشنه قبل میچرخد. مثلا هدفمندی یارانهها!
در خصوص هدفمندی یارانه ها هم می توان گفت ماهیت هدفمند کردن یارانه ها کار بسیار بزرگ و درستی بود اما به بدترین شکل ممکن به اجرا درآمد. قرار بود یارانه ها را هدفمند کنیم تا چاره ای برای هدررفت سالانه بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار انرژی بیاندیشیم با این شرط که خانواده ها و اقشار آسیبپذیر کمترین تاثر را بپذیرند. اما اجرای قانون هدفمندی یارانه ها مثل جراحی بیماری بود که قلب، کبد و کلیهاش را از دست داده است. در این شرایط به جای اینکه به دنبال چندین طبیب حازق بگردیم و اتاق عمل مجهز تدارک ببینیم تا امید به بهبود بیمار وجود داشته باشد، بیمار را به دست یک کمک بهیار سپردیم. چنین اتفاقی در مورد اجرای هدفمندی یارانهها رخ داد. با هدفمند کردن یارانهها، نه تنها یارانهها را هدفمند نکردیم بلکه آن فکر را کشتیم. فکری که میتوانست در کنار منابع فراوان، فوران اقتصادی ملی را در ایران به وجود بیاورد. این امکان وجود داشت که تمام عقب ماندگیها با آن حجم بالای ثروت ملی و با یک برنامهریزی دقیق در یک بازه زمانی ۱۰ ساله برطرف شود در حالی که چنین اتفاقی نیفتاد. به نظر من دلیل اینکه چرا دولت در فاز بعدی یارانه نقدی مردم را حذف نکرد، کاملا مشخص بود. وقتی هنوز اطمینان کافی در مردم وجود ندارد، نمی توان چنین کاری کرد. پاک کردن مساله ای همچون فساد ۳ هزار میلیارد تومانی از اذهان عمومی کار ساده ای نیست. نمیتوان افکار عمومی را فقط به فرهیختگان جامعه محدود کرد. افکار عمومی به همه بدبین شده و اطمینان خود را از دست داده بود. اعتراضاتی که امروز از مجلس و تندروها میشنویم بیشتر به ساز و کرنا شباهت دارد چراکه خودشان میدانند خودشان در این نابسامانیها نقش داشتهاند. حتی کسانی هم که نقش نداشتهاند سکوت کردند و حالا همه مدعی شدهاند. همه کسانی که یک سال و نیم پیش میگفتند یارانه را از ۵۰ هزار تومان به ۲۵۰ هزار تومان افزایش دهیم، امروز اعتراض می کنند که چرا یارانه ثروتمندها را قطع نمیکنید! این افراد اگر فکر می کردند پرداخت یارانه نقدی عقلانی نیست چرا آن را تصویب کردند؟ همه یک دوره فریاد میزدند بردن نفت سر سفرههای مردم افتخار ما بود. اما الان میبینیم رئیس مجلس میگوید نفت را سر سفره مردم نبریم و این یکی از اشتباهات بوده است. حال میخواهیم یارانه را از بین ببریم در حالی که از بین بردن یارانه کار آسانی نیست. یارانه باید به تدریج مستحیل شود. هرچند هزینههای آن را پرداخت کردهایم و ضررهایش را هم همچنان مشاهده می کنیم اما باید سعی کنیم با کمترین هزینه یارانه را حذف کنیم. نمیتوانیم با کارهای غیرعقلانی امنیت جامعه را به خطر بیندازیم. در حال حاضر عقلانیت این است که طبقات پردرآمد حذف شود. از اینرو باید با مکانیزمها و تدابیری روشهای پرداخت یارانه را عوض کنیم تا در نهایت فقط قشرهای آسیبپذیر مورد حمایت واقع شود. پرداخت یارانه نقدی به منزله سمی برای جامعه است و باید هر طور که شده آن را از بدن جامعه خارج کرد.
یکی دیگر از دستاوردهای اقتصادی دولت مهار تورم بود که آن را هم اکنون در محدود ۱۵ درصدی نگه داشته است. آیا اتخاذ این سیاست و سخت گیری در حوزه های پولی و مالی آن هم در دوره رکود جایز است؟
خیلیها تصور میکنند منابعی وجود دارد و از این منابع استفاده نمیشود. این تصور اشتباه است. منابعی وجود ندارد! اگر به ترازنامه بانکها مراجعه کنید متوجه میشوید بانک ها منابع مالی در اختیار ندارند. هر چند مطالباتی دارند اما این مطالبات قابل وصول نیست. مساله دیگر این است که متاسفانه در اقتصاد ایران بزرگترین سرمایهگذار و کارفرما دولت و به عبارتی ۸۰ درصد اقتصاد ایران در دست دولت است. در حال حاضر دولت به شرایطی رسیده که در خوشبینانه ترین حالت بین ۷۰ تا ۷۵ هزار میلیارد تومان درآمد نفتی دارد. اگر در بهترین شرایط همین مقدار هم مالیات به دست آورد، مجموع درآمدهای دولت با حقوق کارکنان دولت، بازنشستگان و یارانه، سر به سر خواهد بود. سرمایهگذاری از کجا باید صورت گیرد؟ در همین حال، در طی ۸ سال ۸۴ تا ۹۲، شرایطی به جامعه تحمیل شد که نه تنها ورود سرمایه صورت نگرفت بلکه سرمایه های بسیاری نیز خارج شد. در چنین شرایطی مسلما سرمایهگذار خارجی هم وارد نمیشود. بنابراین باید دولت منابع هنگفتی در اختیار داشته باشد تا سرمایهگذاری کند. پروژههایی که دولت کلنگ زده در بهترین شرایط تا ۱۰ سال آینده هم تمام نمیشود. حال با شرایطی مواجهیم که پروژههای نیمهکاره فراوانی در دست دولت مانده که همگی متوقف شدهاند و بخش خصوصی هم به جای سرمایهگذاری، سرمایه خود را خارج میکند. در چنین شرایطی باید کمی از فضای شعار فاصله بگیریم و تلاش کنیم تا تعامل خود را با دنیای بیرون بهبود بخشیم. کسانی که امروز اعتراض می کنند باید بدانند که خودشان چه به سر مملکت آوردهاند اما متاسفانه این افراد به جای اینکه منافع ملی را در نظر بگیرند، سنگ اندازی می کنند. اگر جرات و جسارت این را ندارند که بگویند ما این تصمیمات غلط را گرفتهایم ایرادی ندارد حداقل سنگاندازی نکنند. همین افراد هستند که جامعه را بدبین میکنند و فضا را به سمتی سوق می دهند که حتی سرمایهگذار داخلی هم احساس نگرانی میکند. همه کسانی که مشکلات متعدد را بر سر اقتصاد کشور آوار کردند، حالا در جهت منفی گفتن صدایشان از همه بلندتر است. طوری نقاط منفی را بازگو می کنند که گویی همه این اتفاقات در این یک ساله رخ داده است. اگر این معترضان نگاه ملی دارند، کمک کنند تا امید در جامعه ایجاد شود. اگر به نظرشان راه حلی میآید راهنمایی کنند. چرا این افراد حرف مثبتی نمیزنند؟ در چنین شرایطی، کار تمام تیم مذاکرهکننده و دولت زیر سوال است و با هر حرکت دولت، با بدترین الفاظ برخورد میشود. آیا این نگاه ملی است؟ این افراد منافع ملی را میخواهند؟ آوارهای امروز اقتصاد ایران بسیار سنگینتر و وحشتناکتر از آوارهای جنگ است که در سال های ۶۸-۶۹ آقای رفسنجانی مجبور به بازسازی آن بود! در آن مقطع همه میخواستند به آقای هاشمی کمک کنند تا مملکت ساخته شود. حداقل در ۴ سال اول کسی سنگ جلوی پای او نینداخت و کمک کردند تا بازسازی صورت گیرد. احزاب مخالف و موافق متعددی در سراسر دنیا وجود دارد. کجای دنیا بر ضد منافع ملی تصمیمگیری میشود؟ تخلفات و اشتباهات را باید بیان کرد اما نباید با نارواگویی در ذهن مردم بدبینی ایجاد کرد. متاسفانه به جای اینکه به دولت کمک کنیم، مانع تراشی میکنیم. اکنون زمان این است که امید را در جامعه ایجاد کنیم تا کشور از رکود خارج شود و دولت تحرک بیشتری پیدا کند. فرض کنیم که در تیر ماه سال آینده توافق حاصل شد طبیعی است که در سه تا چهار ماه اول شوکی وارد میشود و فضا اندکی بهبود می یابد اما مادامی که با بیمهها، بانکهاتوافق نکنیم، قرارداد نبندیم و به توافق نرسیم، اتفاق اساسی رخ نمی دهد. اینکه دومرتبه با اچ اس بی سی، سوسیال دوجنرال، دویچه بانک، بیمه هرمس، بیمه کوپاس توافق کنیم یا اینکه دوباره پوششهای بیمهای را برقرار کنیم، زمانبر است. تا زمانی که این اتفاق بیفتد، مخالفان دوباره میخواهند اعتراض کنند و بگویند با به نتیجه رسیدن توافقات باز هم اتفاقی نیفتاد. مردم عامه هم که نمیدانند پوشش بیمهای یعنی چه. نباید هم بدانند. وظیفه آنها نیست که این مسائل را بدانند. مردم نمیدانند وقتی میخواهیم یک میلیارد یورو اعتبار از دویچه بانک بگیریم باید ۶ ماه مذاکره جدی انجام دهیم تا به نتیجه برسیم. بنابراین خواهند گفت آقای رئیس دولت یازدهم حالا که توافق کردید، چه شد؟ بنابراین رشد اقتصادی در درجه نخست به نگاه ملی احتیاج دارد. چراکه برداشتن این حجم آوار مشکلات از اقتصاد کشور کار ساده ای نیست. مشکلات اقتصاد کلان چیزی نیست که به چشم بهم زدن حل شود. هر کدام از این مشکلات به یک طرح جدی نیاز دارد که فرآیندهای بلند مدتی را در پی خواهد داشت.
برخی منتقدان معتقدند که دولت برای اقتصاد کاری نکرده و همه تخم مرغ ها را در سبد مذاکرات هسته ای گذاشته است. به نظر شما عملکرد کلی دولت در حوزه های کلی اقتصاد به چه شکلی بود چه کارهایی میتوانست به انجام برساند که نکرد؟
کشوری که تک محصولی است تا مادامی که منبع درآمدی آن عمدتا از یک محصول تامین می شود با مشکل مواجه خواهد بود. بی دلیل نیست که مقام معظم رهبری تاکید کرده اند که تلاشهایمان را به سمتی ببریم تا بودجه را از نفت جداکنیم. این امر در عمل به تدابیر زیادی احتیاج دارد و یک شبه اتفاق نمیافتد. وابستگی اقتصاد کشور به نفت یک معضل اساسی است که رهبری نیز به خوبی به این موضوع توجه داشته اند. در همین حال، کشور در شرایطی گرفتار اقتصاد وابسته به نفت است که تمام بانک ها تحریم هستند. میلیاردها دلار پول در دنیا داریم اما نمیتوانیم کاری با آنها انجام دهیم به این دلیل که امکان نقل و انتقال این وجوه را نداریم. در چنین موقعیتی دولتی که کشورش تک محصولی و کل بانکهایش محدود است باید چکار کند؟ جز این است که باید راهی پیدا کند تا مشکلات را به حداقل برساند؟ چه چاره ای دیگری وجود داشت؟ دولت باید اسکناس بی پشتوانه چاپ کند یا به مردم بگوید غذا نخورند؟ کشوری که سالانه ۶۰ تا ۷۰ میلیارد دلار واردات دارد، نه میتواند پولش را نقل و انتقال دهد و نه می تواند نفت صادر کند، چه گزینه دیگری پیش رو دارد؟ کسانی که معتقدند دولت راهکارهای دیگری داشت که انجام نداد بهتر است راه حل ارائه بدهند! اگر دل بستن به مذاکرات هسته ای کار درستی نیست دولت باید به چه کاری دل ببندد؟ راهکار ارائه دهند که دولت چگونه می تواند مردم را خوشبین کند و جذب سرمایه را افزایش دهد. اما متاسفانه مخالفان بی وقفه انتقاد می کنند و هیچ راهکاری ارائه نمی دهند. از دید این افراد رئیس مجمع تشخیص مصلحت مشکل دارد، رئیس مجلس مشکل دارد. رئیس جمهور مشکل دارد. رئیس جمهور اصلاحات مشکل دارد. پس چه کسی از دید معترضان مشکل ندارد؟ کسانی که همه مقامات کشور را زیر سوال می برند فکر نمیکنند که این زیر سوال بردن در افکار عمومی چهه تاثیرات منفی به وجود میآورد؟ در این شرایط راه حلی که باقی مانده چیست؟ مگر بودجه در اختیار مجلس نیست؟ مجلس لایحه پیشنهادی دولت را کنار بگذارد و تصمیمات و راه حل های خود را در بودجه اعمال کند. مخالفانی که می گویند دولت اشتباه میکند و تمام تخم مرغها را در یک سبد گذاشته است، راهکار ارائه دهند. راهکارهایی که بتوان با اجرای آنها مملکت را نجات داد.
آیا شاخص هایی نظیر تورم و رشد اقتصادی را میتوان به مانند امسال در وضع مطلوبی گه داشت؟
اگر روند همین گونه باشد که در حال حاضر شاهد ان هستیم، این رشد پایدار نخواهد بود. پیش بینی می کنم در پایان سال ۹۳ رشد اقتصادی حداکثر به ۲-۵/۲ درصد برسد و سال ۹۴ هم چندان بهتر از سال ۹۳ نخواهد بود. اگر شرایط به همین ترتیب پیش برود، متاسفانه دیگر نمیتوان رشد تورم را متوقف کرد و احتمال دارد شاهد افزایش چند درصدی تورم باشیم. امیدوارم این اتفاق نیفتد اما اگر بستر اقتصادی ایران به همین ترتیب ادامه پیدا کند، سال آینده سال دشوارتری خواهد بود.
این امکان وجود دارد که کشور دوباره رشد منفی را تجربه کند؟
اگر هم رشد منفی را تجربه نکنیم ممکن است به رشد صفر برگردیم. سال سختی را در پیش داریم. دولت روی لبه طناب راه میرود. به نظر من فعلا دولت با چوب موانه ای که در دست گرفته، روی طناب خوب راه رفته است و امیدوارم تا انتهای راه را بتواند دوام بیاورد.
با توجه به کاهش قیمت نفت، چه تصویری از اقتصاد ایران در سال ۹۴ دارید؟
کاهش درآمد نفت کاملا قابل پیش بینی بود. مشخص بود که نفت نمی تواند در آن محدوده قیمت باقی بماند. سرمایه-گذاری های دیگری انجام شد که انرژی را به وجود آوردند و در همین حال راه حل های دیگری برای تولید انرژی ایجاد شد. در همین حال رشد در برخی کشورها همچون چین به نقطه بهینه رسید. چین که خیلی پر مصرف شده بود و رشد بالای ۸-۹ درصد داشت به رشد ۶-۷ درصد رسید بنابراین مصرف انرژی این کشور نیز کاهش یافت. بدین ترتیب اعتدالی در بازار عرضه و تقاضای نفت به وجود آمد. به اعتقاد من نفت در بهترین شرایط در طول حداقل سه تا چهار سال آینده در نوسانات بین ۴۰ دلار تا ۷۰ دلار خواهد بود و از این ارقام فراتر نخواهد رفت. در این شرایط، اگر بتوانیم سال ۹۴ را با تدبیر پشت سر بگذاریم، عقلانیت را حداکثر کنیم و بدبینی ها را کاهش دهیم، از بحران ها عبور خواهیم کرد. در این راستا باید بکوشیم تا جایگاهی در جامعه بین الملل پیدا کنیم، با رشد تکنولوژی دنیا همراه شویم و در تجارت بین المللی دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم. نباید فراموش کنیم که با وجود نفت امروز، ۴/۰ درصد اقتصاد دنیا را در اختیار داریم درحالی که جمعیت کشورمان ۱ درصد کل دنیاست. نگاه عقلانی این است که به نفت اتکا نکنیم بلکه باید با عقلانیت در زنجیره تجارت دنیا جایگاه پیدا کنیم. امروز به جز محصول نفت جایی در زنجیره تجارت دنیا نداریم. باید به واسطه سایر محصولاتمان که ارزش افزوده و مزیت های نسبی خوبی دارند، وارد زنجیره تجارت جهانی شویم.
یکی از چالش های مهم دولت که از آن به عنوان پوست خربزه زیر پای آن یاد میشود، اشتغال است. به نظر شما با توجه به اینکه دولت وارد سال سوم فعالیت خود خواهد شد چه سیاستگذاری هایی باید در عرصه اشتغال انجام دهد؟
طرح چنین صورت مساله هایی یا ناشی از بی اطلاعی است یا ناشی از سوء نیت. زمانی که برنامه چهارم در حال تدوین بود، سازمان مدیریت ۱۷ جلد گزارش تهیه کرد و برای مقامات کشور فرستاد. در آن گزارش پیش بینی شده بود که اگر متوسط تولید ناخالص ملی ایران به زیر ۵ درصد برسد، رشد بیکاری به سمت بحران خواهد رفت. این موضوع مربوط به دولت اصلاحات و گزارشی است که در آن زمان تهیه شده بود. از آن زمان مقامات کشور می دانستند که اگر متوسط رشد اقتصادی به پایین تر از ۵ درصد برسد، مساله بیکاری و اشتغال بحران زا خواهد شد. بنابراین طرح این سوال که دولت یازدهم برای اشتغال چکار خواهد کرد منطقی نیست. آن زمان که رشد اقتصادی به زیر ۵ درصد رسید باید فکری برای اشتغال می کردیم. زمانی که درآمد بالای ۱۰۰ میلیارد دلار بود باید فکر می کردیم که چرا سرمایه گذاری برای ایجاد اشتغال صورت نمی گیرد. بنا به گزارش های مرکز آمار ایران، در طول ۸ سال دولت احمدی نژاد پایین ترین میزان اشتغال در ایران ایجاد شد. چرا آن زمان کسی به فکر مساله اشتغال نبود؟ در برنامه چهارم قرار بود سالانه متوسط ۹۰۰ هزار شغل ایجاد شود. چرا این امر محقق نشد؟ چرا با آن حجم درآمد حتی یک پنجم این اشتغال هم محقق نشد؟ در آن زمان چه کسی اعتراض کرد؟ هیچ کس پشت تریبون مجلس نرفت تا بگوید با این درآمدها قرار بود ۹۰۰ هزار شغل ایجاد شود، حال که درآمدها چهار برابر شده است چرا شغل ایجاد نشده است. چرا آن زمان کسی فکر نکرد که این شغل ایجاد نکردن روی هم تل انبار می شود؟ حال که رشد منفی شده چطور می توان اشتغال ایجاد کرد؟ باید با واقع بینی با مسائل روبرو شد. اگر نگاهمان ملی است و حفظ مملکت و کیان کشور را هدف قرار داده ایم، باید راهکارهایی قابل اجرا ارائه دهیم و اگر چیزی نمی دانیم دانسته هایمان را بیشتر کنیم. ما می دانستیم که رشد اقتصادی زیر ۵ درصد بحران زا خواهد شد و حال داریم همان را در ساز و کرنا می کنیم که این نوعی خیانت به کشور است.
برخی از صاحبنظران هشدار میدهند که با توجه به جمعیت بیکار ۷ میلیونی و تغییر آرایش بیکاران احتمال دارد که دولتی پوپولیست روی کار آید و قدرت را در این زمینه به دست گیرد. این خطر تا چه حد جدی است؟
بعید به نظر می رسد. متاسفانه رشد بیکاری در طبقات تحصیل کرده رو به افزایش است. این طبقه با اطلاعات وسیعی که دارد بعید است که به سمت پوپولیستی رو بیاورد. چراکه طبقات محروم بیشتر به سمت پوپولیستی رو می آورند.
البته تغییر ترکیب دانشجوهای دانشگاه ها را هم باید در نظر بگیریم که دیگر مثل سابق نیست و قشر محروم همچون قشر مرفه می توانند وارد دانشگاه شوند و ادامه تحصیل دهند.
در هر حال تحصیلات آنها و میزان دسترسی آنها به اطلاعات قابل توجه است. درآمد به تنهایی عقلانیت ایجاد نمی کند وقتی دانش انسان افزایش پیدا می کند، فکر او بازتر می شود. کسی که تحصیلات بالاتری دارد، مطمئنا بهتر فکر میکند حتی اگر فقیر باشد. هر قدر آگاهی شما بیشتر باشد بهتر تشخیص می دهید که ضربه پذیریتان از کجاست. بنابراین برای نقاط ضربه پذیر تدبیری پیدا می کنید یا حتی اگر راهی برای آن ندارید حداقل گول نمی خورید!
منتشر شده در شماره شش سخن ما