راهی جز دموکراسی برای بحرانهای داخلی خاورمیانه وجود ندارد
ایران باید سیاستی مستقل و ایرانی را در سوریه و منطقه دنبال کند
مــحمدعلی سبحانی-دیـــپلمات ارشــد
ابتدا یادآوری کنم که تحولات سوریه همانند بقیه کشورهای دیکتاتوری که در منطقه و جهان وجود دارد محصول جدایی ملت از دولت است، در سوریه حکومت اقلیت و دولت نظامی، سابقه طولانی دارد. حزب بعث حکومت حزب واحد را در سوریه تشکیل داد و در پروسه زمانی خاص امکان حضور احزاب مخالف و دیدگاههای متنوع در حاکمیت سوریه پدیدار نگشت و مردم به مرور از حکومت فاصله گرفتند و شکافهای هر روز عمیقتر شد و بویژه در کشتار سال 1981 میلادی در حمص و حما، شکافها به نوعی فرقهگرایی نیز آلوده شد و در نهایت در جریان تحولات بهار عرب که از سال 2011 آغاز شد، همان گرفتاری جدایی ملت از دولت و یا شکاف ملت، دولت خصوصا با رویکرد طایفه گرایانه اعتراضات شکل گرفت. بهدلیل آنکه نظام سوریه ظرفیت پاسخگویی به مطالبات مردم را نداشت، اعتراضات مردمی ابتدا با سرکوب تظاهرات مردمی و سپس به درگیریهای نظامی و چریکی و سرانجام به جنگ داخلی منجر شد. شرایط کنونی کماکان همان جنگ داخلی است که با ورود تعداد بسیار زیادی از جنگجویان اسلامی سنی مذهب، به یک جنگ داخلی پیچیده و مرتبط با شبکههای بینالمللی و منطقهایِ ترور تبدیل شده است. جنگ داخلی اتفاقات جدیدی را در داخل سوریه و در سطح منطقه رقم زده است، بهگونهای که همگان را مجبور به بازخوانی شرایط و مناسبات منطقهای و بین المللی جدید نموده است. مسایل سوریه حزب الله را از مقابله با اسراییل به پرداختن به تروریستها در سوریه و منطقه کشانده، یک سوم عراق را به تصرف داعش درآورده، متحدین فلسطین ایران و حزب الله و سوریه را به سمت و سو و شرایط دیگری سوق داده، ترکیه را به درگیری با روسیه کشانده و امکان گفتوگوهای دوستانه میان ایران و عربستان را دشوار نموده است. یک دولت فراملی ایجاد شده که خلیفهای دارد و خوابهای تشکیل یک امپراطوری شبه عثمانی را در سر میپروراند.
بحران، سوریه را به قطعات و بخشهای جغرافیایی متعدد تقسیم نموده است، در شمال یک بخش کردی در حال فراهم نمودن یک دولت کردی دیگر است و این امر ترکیه و منطقه را با احتمال تشکیل دو دولت کردی، یکی در عراق و یکی در سوره مواجه ساخته است. در مرکز دولت اسلامی (داعش) بخش در گستردهای از سوریه (بیش از نصف) را در اختیار دارد و در جنوب و شمال گروههای زیاد دیگری حضور دارند که هر یک با توجه به در اختیار داشتن سلاح و جنگجوهای انتحاری فراوان و اختلافات شدید، فضاهای بسیار خطرناک را بوجود آوردهاند که هر لحظه ممکن است فجایع نگران کننده و پاکسازی طایفهای و قدمی را رقم بزند.
در این میان قدرتهای منطقهای و بین المللی به دلایل مختلف در سوریه حضور پیدا کردهاند و این حضور قاعدتا حضور نظامی، امنیتی، سیاسی و مالی است و هرکس همه تلاش خود را مینماید تا سوریه آنگونه که او میخواهد دیده شود و آینده این کشور با خواسته او تطابق داشته باشد.
نگارنده معتقد است اکنون سوریه بهویژه با پرورش یافتن جریان خطرناک داعش که ابعاد بین المللی پیدا کرده به یک بحران واقعی در سطح جهان تبدیل شده است، به گونهای که همه مدعیان قدرت در سطح جهان و منطقه منافع و خواستههایی را برای خود در این کشور تعریف نموده و بهدنبال برگهایی میگردند که در آینده با آن بازی کنند. ناگفته نماند در عین حال با توجه به همسایگی این کشور با دریای مدیترانه و احتمال نشت نا امنی و نیز با توجه به سرازیر شدن سیل آوارگان به سوی اروپا نگرانی بزرگی در غرب شکل گرفته است که در نتیجه توجه این کشورها به سوریه و نیز تلاش برای حل مشکلات آن بیشتر شده است.
بررسی این پدیده پیچیده نیازمند تحلیل سطوح مختلف قدرتهای تاثیرگذار و واقعیتهای داخلی و مشکلات منطقهای در خاورمیانه است و این سطوح را میتوان به سه سطح تقسیم نموده و به تحلیل همه شرایط در حوزههای تعریف شده پرداخت. در آن صورت شاید امکان رسیدن به راه حلهای میان مدت و دراز مدت برای این بحران وجه داشته باشد.
الف- سطح اول تحلیل
شرایط داخلی سوریه
1.دولت سوریه با کمک روسیه، ایران، حزب ا… و برخی از جهات عراقی اکنون بین بیست تا سی در صد کشور را در اختیار دارد. البته باید توجه داشت در این سهمیه هم پایتخت و هم مرزهای لبنان و نیز مناطق مرزی با دریای مدیترانه عمدتا در اختیار دولت میباشد.
2.جنگ چهارساله زیرساختهای کشور را تخریب نموده و شهرها دچار تخریب و بهم ریختگی گردیده است. اقتصاد سوریه، آموزش و پرورش، امنیت، تکه پاره شده بهگونهای که هر منطقهای مستقل از مناطق دیگر اداره میشود. هرچند بر اساس شنیدهها در برخی مناطق بدون دخالت دولت و گروههای مسلح دادو ستدهایی میان مردم وجود دارد.
3.آمار کشته شدگان از دویست تا سیصدهزار نفر ذکر شده و تعداد مجروحان و بسیار بیشتر از این و مهمتر از این جمع کثیری از مردم در داخل و یا خارج از سوریه آواره شدهاند.
4.گروههای مسلح نه فقط با دولت درگیر جنگ خونین هستند بلکه همه با هم برای گرفتن مناطق بیشتر درگیرند. جالب توجه اینکه گروههای مسلحی که در داخل سوریه و روی زمین قدرت دارند، کمتر در میان گروههایی یافت میشوند که در گفتوگوهای سیاسی شرکت میکنند و گروههای صاحب توانایی در گفتوگوها شرکت نمینمایند تنها گروه مورد اعتماد غرب ارتش آزاد است که نسبت به داعش و النصره و احرار شام توان کمتری دارند.
- دولت در کوتاه مدت حتی با کمکهای روسیه و با کمکهای مستشاری ایران و مدافعان حرم امکان جمع کردن گروههای مسلح را ندارند، حتی اگر چنین توانایی را ارتش سوریه به همراه هم پیمانان خود داشته باشند، غرب تمایل ندارد قدرت روی زمینی در اختیار دولت باشد و از نظر غربیها و همپییمانان منطقهای آنان جایگزین گروههای مسلح نباید دولت باشد و همین شرایط بن بست زمین هنوز در گفتوگوهای وین برجای خود باقی است.
- واقعیتها در داخل سوریه بر هیچ کس روشن نیست چراکه وجود طائفهها و مذاهب مختلف در سوریه هریک دارای امتدادی در خارج از سوریه میباشد چرا که تحلیلها و برنامههای قدرتهای ذی نفوذ به راحتی نمیتواند منطبق با واقعیتها باشد.
ب- سطح دوم تحلیل
بازیگران و رقابتهای منطقهای
1.عربستان سعودی
عربستان سعودی و کشورهای عربی همپیمان او از روند تحولات منطقه راضی نیستند. زمینههای ذهنی ایجاد شده پس از بحران عراق که منجر به سقوط صدام حسین گردید هنوز سایه و یا هالهای را ایجاد نموده است که به این کشورها که اکثرا همسایگان جنوبی ما هستند اجازه نمیدهد تا واقعیتها را درک کنند.
متاسفانه هنوز نفهمیدهاند که علت سقوط دولتهای دیکتاتور عرب مسایل داخلی آنها بوده است لذا مشکلات داخلی خود را مربوط به تحریکات خارجی میدانند در حالیکه در مساله بحرین و موضوع یمن هیچ عامل خارجی نمیتوانست و نمیتواند مردم را به خیابان بیاورد. مردم از تبعیض و دخالتهای بیگانه که موجب تحقیر آنان میشود ناراحتند، عربستان نباید گمان کند که در اینگونه مسائل راهی به جز پذیرش واقعیتها باشد. هم مردم بحرین و هم یمن از حکومت تبعیض خسته شدهاند. راه حل یمن کمک به مردم برای گفتوگو با یکدیگر و انجام انتخابات آزاد است و در بحرین نیز میتوان با تشکیل مجلس متوازن و رفع تبعیضهای موجود به آرامش این کشور کمک کرد. عربستان سوریه را پس از یمن و بحرین هدف قرار داده تا بر فعالیتهای خود در بحرین و یمن سرپوش بگذارد. پرسش جدّی این است که آیا دموکراسی مشکل کلی منطقه در درجه اول و در درجه دوم مسائل میان ایران و عربستان را حل میکند؟ این سوالی است که نمیتوان در حال حاضر به آن پاسخی بیش از این داد که حقیقتا راهی جز دموکراسی برای بحرانهای داخلی خاورمیانه وجود ندارد.
اولویت امروز خاورمیانه با توجه به رشد افراط گرایی و تروریسم خصوصا دولت اسلامی عراق و شام (داعش) که تمامی قوانین بین المللی و انسانی و اسلامی را زیر پا گذاشته است، این است که قبل از هر چیز به یک گفتوگوی همه جانبه برای کاهش مشکلات و تضعیف افراطگرایان نیاز جدی داریم. ایران و عربستان میتوانند محور این گفتوگوها باشند. در مسیر این گفتوگوها شاید امکان رسیدن به راه حلی برای اوضاع آشفته داخلی سوریه نیز پیدا شود.
2- ترکیه
ترکیه در تحولات بهار عرب به محور و مدل تغیرات دموکراتیک تبدیل شد. مصر و تونس و لیبی و همه کشورهای درگیر این تحولات نیم نگاهی به ترکیه نمودند که اسلام گرایان و سکولارها و همه احزاب قومی، ملی و ایدئولوژیک زیر سقف انتخابات حضور پیدا نمودند و به مرور دولتهایی روی کار آمدند که به دلایل متعددی از جمله نقش اقتدارگرایان و نیز عدم آمادگی ملتهای خاورمیانهای برای ساختن دولت- ملتها و پروسه دولت سازی همگی با مشکل مواجه شدند. البته تونس تنها دولتی است که تاکنون توانسته به مسیر مردمسالاری ادامه دهد.
ترکیه علیرغم ضعف و قوتهایش و با وجود احزاب سکولار در کشورش و تلاشهایی که برای کاهش قدرت اسلامگرایان میشد به عنوان یک کشور دموکراتیک توانست حضور اسلام گرایان را تحمل نموده و بیش از یک دهه این تجربه را دنبال نموده است.
در بیشتر کشورهای عرب خواهرخواندههای حزب اعتدال و توسعه حضور دارند و تلاش میکنند از لا به لای تحولات داخلی کشورها ایفای نقش نموده و در قدرت سیاسی مشارکت داشته باشند. درحقیقت اخوانالمسلمین در کشورهای عرب توانسته است در روند دموکراسی ایفای نقش نماید. شاید مهمترین دلیل دشمنی دولتهای اقتدار گرای منطقه با اخوانیها خطری است که از روش حضور اسلام گرایان از راه رای مردم احساس میکنند. اخوان المسلمین از مدل ترکی آن در کشورهای عربی مدلبرداری نمود و دچار اندکی ذوق زدگی شد. همین ذوقزدگی موجب گردید تا بیشتر از توان تحمل جوامع قومگرا و سکولارِ کشورهای عرب با وارد آوردن فشار برای اسلامی نمودن جامعه، موجب ایجاد وحشت احزاب و جریانات روشنفکری و نیز موسسات امنیتی و نظامی گردید. در کشوری مثل مصر که اخوان المسلمین جان گرفته بود و حرف جدّی برای سایر کشورها پیدا نموده بود، بهیکباره با عکس العمل سیاسی و اجتماعی عجیب مواجه شده و به ارتش دستگاه امنیتی مصر فرصت داد تا اینگونه آنان و هم پیمانانشان در سایر کشورهای عربی را به ضعف بکشانند.
لازم به ذکر است که اخوانیها به دلیل سوابق فعالیت اجتماعی و سیاسی خود و علیرغم فشارهای زیاد و تلاشهای فراوان مخالفان باقی خواهند ماند. اخوانیها استمرار حضور خود را مرهون تجربه حزبی و پایگاههای اجتماعی خود هستند. اخوانیها در تحولات سوریه نیز نقش مهمی ایفا نمودند اما به دنبال نظامی شدن کامل صحنه سوریه و ورود القاعده و نیروهای تروریستی شرایط آنها نیز افول کرده است اما نمیتوان نقش اخوان المسلمین را به عنوان یک واقعیت جدی در جهان عرب نادیده گرفت.
حفظ و تقویت ارتباط ایران با ترکیه موجب خواهد شد تا ایران با جریان گستردهای از نیروهایی که نسبت به نیروهای تندروی سلفی از ویژگیهای مثبت بیشتری برخوردار است، روابط خود را تقویت نموده و در آینده منطقه خاورمیانه ابتکار عمل بیشتری داشته باشد.
3- ایران و اهمیت آن در آینده منطقه
امروز همه قبول دارند که مشکلات منطقه راه حل سیاسی دارد به شرط آنکه همه نیروهایی که مهمترین آنها در منطقه ایران و ترکیه و عربستان سعودی میباشند، در کنار یکدیگر به گفتوگو بنشینند تا در یک بازی برد-برد به نتیجه مطلوب برسند.
اگر از اشتباهاتی که در گذشته خصوصا در عدم حفظ تعادل و روابط با نیروهای سوری به غیر از دولت بوده است، بگذریم امروز با روی کار آمدن دولت جدید و موفقیت ایران در ارتباط با حل مشکل هستهای در مذاکرات 1+5 فرصت بسیار خوبی پیش آمده تا دولت ایران با شرکت در کنفرانسهای مربوط به سوریه در ایفای نقش مهم در تحولات آتی سوریه نیز نقش بازی کند. شرکت ایران در اجلاس وینِ یک و دو، موجب افزایش امید نسبت به حل مشکل سوریه شده است.
در سطح تحلیل منطقهای میتوان گفت که کلید حل مشکل در منطقه در دست سه جریان و یا محور است که نهاد اصلی این سه ایران، عربستان و ترکیه است.
ج- سطح بین المللی تحلیل
هر چند هر گونه تغییر و تحول در درون کشورها رخ میدهد و اگر شرایط داخلی سوریه عوض نشود قدرتهای بین المللی کار زیادی نمیتوانند انجام دهند، اما کشورها در زمانیکه به بن بست برسند با دخالت خارجی مواجه میشوند، از طرفی شکست آمریکاییها و ائتلاف همراه او در عراق و افغانستان و ناکامی آشکار شیوه دخالت و اشغالگری آنان را به سوی سیاستهای چند لایهای کشانده است که حتی المقدور خود سرباز و سلاح روی زمین پیاده نکنند. هر کشوری که وارد خاک کشور دیگری شود حتی اگر با تقاضای دولت محلی و یا در شرایط ویژه صورت پذیرد، بدون شک در نهایت بهعنوان اشغالگر شناخته میشود و مسئول اتفاقات بعدی خواهد بود. در سوریه تاکنون طرفهای بین المللی هیچگونه آمادگی برای پیاده کردن سرباز و تجهیزات از خود نشان ندادهاند و کشورهای همسایه نیز چنین مسئولیتی را بر عهده نخواهند گرفت، هرچند ترکها با توجه به مسائل کردی دخالتهایی را انجام میدهند و حضور متناوب خود را در شمال عراق و سوریه به مناسبت و بیمناسبت آشکار مینماید و ایران نیز تحت عنوان مدافعین حرم و کمکهای مستشاری با در نظر گرفتن نگرانیهای امنیتی در منطقه حضور چند سالهای را تجربه نموده است. اما ایران اشتباه آمریکا در عراق و افغانستان را تکرار نخواهد کرد و خود را در باتلاق جامعه پر مساله سوریه برای دراز مدت درگیر نمیکند، چرا که در اینصورت دامنه جنگهای فرقهای به همه جهان اسلام کشیده خواهد شد و همه مسلمانان از این پدیده متضّرر خواهند شد. بنابراین برای قدرتهای بین المللی هیچ راهی باقی نمیماند مگر اینکه با تلاش همه جانبه دیدگاههای بین المللی بویژه روسیه و آمریکا به این موضوع جلب شود و آنها به تفاهم برسند. محوریت روسیه و آمریکا همین حالا خود را نشان داده است. پس از توافق با آمریکا روسیه عملیات هوایی خود را در سوریه شروع نمود و به دنبال آن اجلاس بین المللی وین1 و وین 2 تشکیل شد.
یقینا بدون یک تفاهم بین المللی امکان هر گونه پیشرفت در بهبود اوضاع در سوریه در سطح داخلی و منطقهای از دست رفته است. پوشش بین المللی هر چند تا کنون امکانات زیادی را فراهم ننموده اما یک اصل ضروری برای ایجاد فضای مناسب برای حل مشکل در سوریه خواهد بود.
آمریکا به این نتیجه رسیده است که نمیتواند با تشکیل ائتلاف و حمله به سوریه و اشغال این کشور به نتیجه مطلوب خود برسد و راهی جز فعال نمودن راه حلهای سیاسی ندارد، و در این موضوع با برخی هم پیمانان خود اختلافنظر دارد. اصرار آمریکا به دعوت از ایران برای حضور در اجلاسهای بین المللی در مورد سوریه از این نگرش برخاسته است.
در جمعبندی اگر بخواهیم از سمت بالا به این موضوع نگاه کنیم اینگونه است که با تقویت تلاشهای بینالمللی دیدگاههای جهانی و منطقهای در مورد تحولات سوریه به هم نزدیک خواهد شد. آنگاه در داخل سوریه گروههای سیاسی و نظامی به شیوه مناسبی دور هم جمع شده گفتوگو میکنند و راه را برای انتخابات آزاد باز مینمایند، بدیهی است همزمان با این تلاشها و به موازات شکل گیری کمیتههای تعیین کننده وضعیت آینده سوریه، روسیه از یک طرف و ائتلاف از طرف دیگر با بمباران داعش و تضعیف تروریستها راه را برای دولت و گروههای سوری هموار میسازند.
این نگاه هرچند بسیار خوشبینانه است و اما اگرهای فراوانی در مقابل آن وجود دارد، لیکن تنها چشماندازی است که توانسته امیدهایی را در مسیر بحران سوریه بوجود آورد.
جمع بندی
1-هماهنگی داخلی سوریه و یکسان نمودن دیدگاههای منطقهای و توافق بینالمللی در مورد این کشور بسیار دشوار و پیچیده میباشد و تصور حل سریع مشکل سوریه منطقی نیست.
2- اختلافات روسیه و آمریکا در پروندههای مختلف هر چند عامل گفتوگوهای جدی روسیه و آمریکا شده است اما در عین حال به پیچیده شدن این شرایط و دخالت و حضور بیشتر نیروهای بین المللی در خاورمیانه منجر خواهد شد و میرود تا ما را به یک خاورمیانه همراه با جنگ سرد به پیش ببرد. هرچند امکان توافق در خاورمیانه به سود سایر پروندههای اولویتدار آمریکا و روسیه را نیز نباید از نظر دور باشد.
3- شرایط خاص ایران در منطقه و نیز حضور مستشاری ایران در سوریه بسیار حساس و دقیق است، باید توجه داشت اینگونه حضور و بروز فواید و هزینههای خاص خود را دارد. ایران باید نسبت به درک محدودیت زمانی این گونه پدیدهها توجه داشته و از طرفی مراقب معاملهگری قدرتهای بزرگ باشد.
حضور ایران در همه صحنههایی که در مورد آینده سوریه و خاورمیانه گفتوگو میشود، ضروری است. همچنین ضروری است ایران با توجه به موقعیت و قدرت ذاتی خود سیاستی مستقل و ایرانی را در سوریه و منطقه دنبال کند و بههیچ عنوان از سیاست موازنه منفی که همان سیاست نه شرقی نه غربی حضرت امام خمینی است، عدول نکند. روسیه یک قدرت بینالمللی بزرگ است و نباید بهعنوان یک قدرت منطقهای به حساب بیاید. روابط با روسیه ضروری است همانگونه که همکاری با آمریکا، ایران را در پرونده هستهای و رسیدن به فرجام یاری نمود، موازنه منفی در ایران سیاستی شناخته شده و محبوب و نیز تجربه شده است و یادمان باشد که شعار نه شرقی نه غربی جزیی از ادبیات بالنده انقلاب اسلامی به حساب میاید.
4- استمرار وضعیت کنونی در سوریه و خاورمیانه حساسیتهای فرقهای را افزایش داده است و متاسفانه این حساسیتها به درگیریهای فرقهای کشیده شده و اگر این درگیریها اگر کنترل نشود از دست دولتها و قدرتها خارج شده و سالهای سال این منطقه را با گرفتاری و بحران آدمکشی و جنگهای داخلی و مذهبی مواجه خواهد ساخت.
منتشر شده در شماره هشت سخن ما