خود کرده را تدبیر چیست
بحران آب و بحران مشارکت اجتماعی در ایران
پرویز پیران-استاد ارشد جامعه شناسی
«همانا همه چیز به آب زنده است»
به سال ۱۳۶۳ بازگردیم و در نشریهای بخوانیم: «از نظر تاریخی ارزیابی حکومتها شاخصهای متعددی داشته است در ایران از گذشتههای دور توجه حکومت به مدیریت آب همواره مهمترین شاخص ارزیابی حکومت بوده است». جلوتر به سال ۱۳۶۸ آمده باز هم نشریه دیگری را گشوده وفقط گذرا نمودار انواع برنامههای ضروری و مورد تاکید آنهم با توجه به شرایط ایران را نگاه کنیم و بر برنامه جامع مدیریت آب لحظهای درنگ نماییم. عنوان مقاله «برنامهریزی فراگیر و ضرورت آن در ایران» است. سفر خود را ادامه داده تا به سال ۱۳۷۲ برسیم. باز هم همان نشریه را باز کنیم. در مقاله دیگری بخوانیم که «بدون تردید برنامه جامع آب و فاضلاب مهمترین برنامه ملی ایران است». سفر ادامه دارد در سال ۱۳۷۷ تاکید میشود که «بر اساس مطالعاتی برآورد شده است که تصفیه فاضلاب مناطق مسکونی واقع در محدوده هشتگرد تا فیروزکوه که به مهمترین قطب اسکان ناهمگون کشور بدل شده است علاوه بر تامین نیاز آبی غیر شرب با مازادی بالغ بر بیست میلیون متر =مکعب همراه خواهد بود که میتواند به سفرههای آبهای زیر زمینی تزریق شود».
نه این سفر را سر باز ایستادن است و نه تاکید و گاه التماس، زاری و گاه فریاد برای توجه به مساله آب در لابلای نوشتههای این و آن، برای توجه به این سرزمین که خانه مشترک همه ایرانیان از هر قوم و قبلیه از هر نگاه و برداشتی است. سرزمینی مملو از گلهای رنگارنگ که اگر نیک نگریسته شود بزرگترین مزیت و توانمندی و نقطه قوت بوده و هست.. چهل تکهای یکپارچه شده در بستر تاریخی از رنج مشترک.پس اگر به شکلی سیستماتیک یا روشمند تاکیدات متخصصان و دوستداران این آب و خاک در باب آب، انتقال آب، صرفه جویی، مصرف درست از یک سو و بیتدبیری، بد تدبیری، تصمیمات غیر فنی، نا آگاهی، سو استفاده و سپردن کارهای بزرگ به آدمیانی سخت کوچک و کارهای کوچک به آدمیانی سخت بزرگ را یکجا گرد آوریم ،متاسفانه درخواهیم یافت که اگر دراین سالها خوش خیال و بیتوجه گوش بر اندرزها و فریاد متخصصان دلسوز نبسته بودیم، این چنین یکباره با آوار عظیم مساله آب، حتما روبرو نمیشدیم. هر کس که بدین سرزمین میاندیشد و نگران آینده این کهن میراث است و به فکر فرزندانی است که بر جای اکنونیان خواهند نشست، از دیدن دریاچههای خشک شده،هامونهای نابود گشته، رودهایی که مدتهاست زندگی نمیآفرینند و در یک کلام محیط زیستی که به خشم طبیعت و بدتر از آن به حرص و شرزگی و بغض نمرودیان زمین خوار و طبیعت دزدان دچار آمده است، از بودن خویش شرمنده خواهد شد.
آنچه که بر اساس مرور چند نشریه در آغاز نوشته حاضر آمد برداشتهایی غیرتخصصی به ضرورت مطالعات میان رشتهای بوده است. بدون تردید مرور اظهارنظرهای تخصصی به ویژه تاکید بر ضرورت پرداختن به مسایل مرتبط به آب از سوی متخصصان حیطههای مرتبط، مثنوی صدها جلدی و سخت آموزنده و راهگشا است. اما در مدیریتی از بالا به پایین یا آمرانه، در نظام برنامهریزی بخشی بدون یکپارچه سازیهای دایمی و واقعی آنهم در عمل، بیتوجهی به اظهار نظرها و نگاه کردن به مسایل و معضلات صرفا از دریچههای تنگ تخصصی و بیتوجهی به همپوشانیها، کنش و واکنش بخشها، زنجیره تکثیرشونده آثار منفی و از همه مهمتر بیتوجهی به اصول پایداری و ضرورتهای اکوسیستم از یک سو و درگیر شدن با معضلات به شکلی موردی و مقطعی آنهم کوتاهمدت بینی در زمینه آب چنانچه ادامه یابد باز هم اظهار =نظر متخصصان ایران دوست و سالم چون گذشته حکم نی زدن شبانی در تنهایی کوهستان برای دل خویش را خواهد داشت و در تصمیمگیریها و مهمتر از آن عمل به تصمیمات نقشی برعهده نخواهد گرفت.
امروز با خشکسالی که همواره به شکلی ادواری و البته نه هرگز بدین شدت و بدین درازا با زندگی ایرانیان درآمیخته بوده است، گستره و عمق معضلات از زیر به سطح آمده است. پس باید پای به راه در گذاشت و لحظهای به غفلت نگذراند. تاکید بر رنجی که شرایط زیستبوم خویش می بریم دردی که از ناتوانی در دیدن شهری چون اهواز عزیز و گرانقدر در روزهای توفان حس میکنیم، اگر در این سطح بماند، تنها ذکر مصیبت است. این دانشآموز مردود اعلام شده خانه خویش یعنی دانشگاه علامه طباطبایی، به سهم ناچیز خود بیست سال است که دایما و به هر بهانهای از دو راهبرد بدون جایگزین امروز ایران یعنی شهروندمداری و پایداری یاد میکند. امروز فرصت را مغتنم شمرده و تاکید مینماید که برکنار از درگیریها و هیاهوهای سیاسی، حکومت به حضور دایمی مردم در عرصههای اجتماعی و مدیریتی نیازی حیاتی و مبرم دارد. باید بیتوجهی مردم در مقابل تاکید دایمی مسوولان و رسا نهای چون رادیو و تلویزیون درباره صرفه جویی آب درنگ کرد و سخت اندیشید. مساله تنها معضل مهم و مشکلساز آب نیست. باور کنید که ضرورت شکلبخشی به سازمانهای شهروندی ضرورتی بیش از همه به نفع حکومت است. فرصت نیست تا تبعات عدم ورود مردم به شکلی متشکل در یاری ساختمند به حکومت و تبعات خطرناک کنار ماندن و لحظهای شدن جامعه سخن گفت که البته گفتهاند که عاقل را اشارتی کافیاست. تشکلهای اجتماعی و شهروندی غیرنمایشی و مردمساخته، تشکلهایی ماهیتا غیرسیاسی هستند. زیرا شهروندان طیفی از همه نوع گرایشی را در برمیگیرند و لذا زهر نابودکننده آن سیاسی شدن این نوع سازمانهاست. در شرایط کنونی متشکل شدن اجتماعی مردمبنیاد، سرمایه اجتماعی شدیدا صدمهخورده از فساد، ریخت و پاش، تصمیمات لحظهای نمایشی، عوامفریبی بسیار کودکانه ، بیتوجهی به تصمیمهای علمی و کارشناسی و قدرت گرفتن حلقهها و محفلها و در نتیجه غلبه سرمایه اجتماعی پیوندی یا خاصگرا بر سرمایه اجتماعی عمومی یا پل زننده بین آحاد مردم و گروهها و بیرون آمدن از قوم و قبیله و آشناگرایی و مریدپروری است.
سالها پیش این مردود با طراحی پروژه شورایاری محلهها تاکید داشت که این نوع تشکلها بزرگترین بارها را از دوش کل حکومت برمیدارد و قرن بیست و یکم قرن تشکلهای غیرسیاسی یا تشکلهای اجتماعی است. متاسفانه شورای اسلامی شهر تهران به هنگام تصویب طرح یاد شده سر و دستهای آن را حذف کرد یعنی گروههای کار محلهای و صندوق سرمایه محله که امکان حضور مستقیم و نه محدود به انتخابات را به یکایک ساکنان محلهها میداد. سپس اتفاق عجیب دیگر آن بود که بجای حل مشکلات شورایاری به ایجاد نهادی فردی در مقابل نهادی جمعی مبادرت کردند که بر اساس تجارب سالهای سال مدیریت از بالا به پایین و ناکارآمدی آن و فسادپذیری بیش از حد و اندازهاش که در دهها جلد تالیف مورد بحث قرار گرفته و با کار میدانی در متنهای گوناگون از چهار گوشه عالم مستند شده است، از دید گاه اکثریت رویکردهای مدیریت و مطالعات شهری عقبگرد به حساب میآید که خود منشاء تضادهای بیمورد و عملا کنار گذاشتن یا ناکارآ کردن نهادی است که از سوی مردم شکل گرفته است. گرچه از زمان شکل گیری شورا یاری در تهران کوشیده است که اظهارنظری نکند خوشبختانه شورایاران عزیز با حفظ رابطه خویش به صورت غیررسمی و به اشکال مختلف این عاصی را مورد محبت خویش قرار دادهاند. از سوی دیگر در شهرها و محلههای کشور شاهد شکلگیری خودجوش دهها شاخه از شورایاری با اسم و بدون نام بوده یا تحتنامهای گوناگون با ابتکارهای خودجوش و آگاهانه شهروندانی علاقمند خدمات بسیاری بدون هیاهو و بدون بهرهگیریهای سیاسی بینامونشان تحقق یافته که مهر تأیید دیگری است بر اهمیت این نوع تشکلها در شرایط کنونی کشور. پرداختن مشارکتبنیاد و مشارکتمحور به بحران آب راهحلی بدون جایگزین است. آرزو دارد مدیران محترم کشور با بررسی ادعاهایی که در این نوشته آمده به تاسیس مردمی تشکلهای اجتماعی مهر تایید زنند تا به شکلی مشارکتی و بدون دخالت تاسیس شوند و همه با هم: «دست در دست یکدگر دهیم به مهر/ میهن خویش را کنیم آباد». پس پیش به سوی محلهیاری در ایران.
منتشر شده در شماره پنج سخن ما