بهبودی؛ پلی میان سنت و نوگرایی
مهندس حمید احـراری-قــــرآن پــــژوه و زبـــــانشـــناس
با مرحوم محمد باقر بهبودی در سال ۱۳۶۵ آشنا شدم. در آن سال بر روی متون حدیث و رجال شیعه کار میکردم. نزد مرحوم بهبودی رفتم. او را محققی کوشا یافتم که آشنایی عمیقی با متون تاریخ و حدیث داشت. در همان جلسه اول پی بردم که نکات ارزشمند و خلاقهای در آثار و اندیشههای او وجود دارد و در تاریخ و حدیث و بهویژه رجال شیعی پژوهشهای ارزندهای داشته است. گفتوگوهای ما تا دو سال ادامه پیدا کرد و آنچه میگویم چیزی است در حد خاطرات و نانوشتههایی که حاصل آن گفتوگوهاست.
او عادت داشت که از مرحلهی تصحیح تا صفحهبندی آثارش را خودش انجام بدهد. با وسواس و دقت زیاد کاغذهای حروفچینی شده را میبرید و بر روی برگههای زمینه میچسباند و به لیتوگرافی میفرستاد. بهبودی با دقتی بینظیر نسخههای خطی را میخواند و رمزگشایی میکرد. در آن روزها مشغول تصحیح رجال ابنالنجاشی بود. چندی قبل کتاب معرفه الحدیث را منتشر کرده بود. معرفه الحدیث را میتوان عصارهی یافتههای جدیدش در حوزهی مطالعات حدیث شیعه تلقی کرد. ناگفتههایی که مرحوم بهبودی در معرفت الحدیث به اشاره نوشته، در جلسات خصوصی به تفصیل بیان میکرد.
در معرفت الحدیث نوشته است که مطالب مربوط به خبر اللوح مربوط به دوران حیرت و مجعول است. او میگفت که در دورانی که شیعیان در باره موضوع غیبت و سرنوشت خود گرفتار چنددستگی و اختلاف بودند، اخباری نقل میکردند و آنها را به لوح محفوظ نسبت میدادند و نقل میکردند که این مطالب در لوح محفوظ چنین و چنان است. این قبیل مطالب در مناقب ابن شهر آشوب هم آمده است. مثلا میگفتند که نام امام علی (ع) در لوح محفوظ قنسوم است. بهبودی میگفت که غلات شیعه (که گروههای تندرو و افراطی محسوب میشدند) شبکهای فرهنگی برای جعل حدیث ساخته بودند. احادیث را از طریق ارسال با کبوتر و پیک، همزمان در چند شهر نقل میکردند تا متواتر شود. اسناد مجعول درست میکردند و کتابهایی را به افراد شاخص نسبت میدادند. در فصلی از کتاب معرفه الحدیث با عنوان «نموذج المختلف من المؤلف» فهرستی از کتابهایی که به این شیوه فراهم شده را نام میبرد. ده کتاب از جمله کتاب جارود بن منذر، کتاب حسن بن الجَهْم و کتاب حسین بن عثمان الرؤاسی و … از این قبیل کتابها هستند که نسخههایی کاملاً متفاوت داشتند و میشود که گفت کتابهای جعلی با مضامین غلو و اغلب ضد قرآنی بودند.
در فصل دیگری از معرفت الحدیث، مرحوم بهبودی ۱۵ کتاب را معرفی میکند که جاعلان حدیث به افراد معتبر و موجه نسبت دادهاند. این فصل از کتاب با عنوان «نموذج الموضوعات علی الثقات» اطلاعات جالبی را به خواننده ارایه میدهد که جداً بینظیر هستند. یکی از کتابهایی که متأسفانه در جامعهی شیعی رواج یافته و به فارسی هم ترجمه شده و در محافل مذهبی بازخوانی میشود «کتاب سُلَیم بن قَیس هلالی» است که مشحون از اساطیر غلات شیعه است. بهعنوان یک اسطورهشناس یا کسی که بخواهد فرهنگ عامه را در قرن پنجم مطالعه کند، این کتاب میتواند منبع خوبی باشد، اما بهعنوان یک گزارشگر زندگی و عقاید امامان شیعه این کتاب فاقد سند معتبر و بلکه جعلی به شمار میرود. بهبودی اعتبار این کتاب را در معرفه الحدیث به چالش میکشد و نشان میدهد که این کتاب ربطی به سلیم بن قیس ندارد. زمانی که روی غلات شیعه تحقیق میکردم، فهرستی از مشاغل آنها تهیه کردم و نزد مرحوم بهبودی بردم. نام یکی علاّف بود، یکی ساحر و دیگری عطاّر که نشان میداد اینها متعلق به یک طبقهی اجتماعی خاصی بودند که اغلب در شهرها زندگی میکردند. اینها اغلب پایگاه اجتماعی گروهای رادیکالی بودند که در شهرها به سازماندهی اجتماعی جنبشهای اجتماعی مشغول بودند. طبیعی است که احادیث و عقاید اینها در داخل این شبکهی اجتماعی متواتر میشد. این سازمانهای اجتماعی مذهبی، میتوانستند اسامی اشخاص را جعل کنند و حتی برخی رجال خیالی را درست کنند که وجود خارجی نداشتند. اما گاهی خطاهایی میکردند که نشان میداد، به «جعلِ نام» دست زدهاند. گاهی شخصیتی از چند نسل قبل در این روایات از شخصی متعلق به دوران بعد حدیث نقل میکرد. یا حدیثی را به اصحاب یک امام نسبت میدادند که با توجه به تاریخ درگذشت او، امکان چنین روایتی وجود نداشت. این قبیل خطاها از دید بهبودی پنهان نمیماند.
مرحوم بهبودی در نسخهشناسی و بازشناسی مؤلفان نیز خلاقیتها و توجهات بینظیری داشت. بهعنوان مثال اگر به فهرست منابع کتاب معرفت الحدیث بنگرید میبینید که کتاب «الإختصاص» را به نام احمد بن الحسین الأشعری ثبت کرده است. در حالی که اغلب حدیث شناسان و فقهای شیعه، مؤلف این کتاب را شیخ مفید میدانند. مرحوم بهبودی خطبه کتاب و نسخه خطی آن را خوانده بود و به من هم نشان داد. آقای علی اکبر غفاری و پیش از او علامهی مجلسی در خواندن و استنباط خطبه نسخه خطی دچار خطا شده بودند و این کتاب را به غلط به شیخ مفید نسبت دادند. شیخ مفید در سال ۴۱۳ ق. درگذشته است، اما این کتاب به احتمال قوی حدود قرن ششم هجری تألیف شده است. اگر کسی متن کتاب را با دیگر آثار شیخ مفید مقایسه کند، میتواند بخوبی تفاوت ادبیات و سیاق میان این کتاب با دیگر آثار شیخ مفید را ملاحظه کند. مرحوم بهبودی تحقیقات مشابهی را در بارهی تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) داشتند. ایشان به لحاظ نسخهشناسی و نیز بررسی اسناد و نیز سیاق کتاب معتقد بودند که این تفسیر توسط غلات شیعه نوشته شده و مشحون از روایات مغایر با میراث امامان شیعه است.
به خاطر دارم که روزی از مرحوم بهبودی پرسیدم که چرا معرفه الحدیث را به زبان فارسی منتشر نمیکند. گفت که بعید میدانم که بگذارند این کتاب به فارسی منتشر شود. او کتابی بهعنوان صحیح الکافی نوشته بود که حاصل پالایش کتاب کافی کلینی بود. ترجمهی فارسی آن کتاب از سوی انتشارات علمی و فرهنگی با عنوان گزیدهی کافی منتشر شد. بهبودی بر این باور بود که احادیث کافی را میخواهد تصحیح کند و آن بخش از احادیث را که بر اساس روش خاص او متعلق به غلات، واقفه و … بود و یا با مضامین قرآن در تعارض بود، بپالاید و این کار را بهعنوان صحاح اربعه به چاپ برساند. بهبودی در حاشیهی کتابهای اربعه شیعی یادداشتهایی مینوشت و آن بخش از احادیث را که از سوی غلات شیعه روایت شده بود، علامتگذاری میکرد. نتیجه آن کار مجموعههایی است که بهعنوان صحیح کافی، صحیح الفقیه و … شناخته میشود. یک بار از مرحوم بهبودی شنیدم که میگفت طولانیترین حدیث کتاب عقل و جهل کافی ترجمه یکی از متون زرتشتی است، زیرا بیانگر نوعی ثنویت است. نقد اولیهی بهبودی به حدیث عقل و جهل کافی از بررسی رجال و اسناد آغاز شد، اما با نوعی تحلیل مفهومی نیز همراه شد که جالب توجه است. بعدها که زبان اوستایی و پهلوی را آموختم دریافتم که آن حدس مرحوم بهبودی بیراه نبوده است. حال اگر کسی متن وندیداد را با کتاب عقل و جهل کافی مقایسه کند، خواهد دید که به لحاظ مفهومی پیوندی وثیق بین آنها وجود دارد. انتساب ارزشهای اخلاقی به لشگریان عقل و جهل در تاریخ اندیشه زرتشتی وجود داشته و در متون روایی قبل از کتاب کافی سابقه نداشته است.
بهبودی خاطرات جالبی را از خواندن نسخههای خطی و چاپ سنگی برایم تعریف میکرد که شاید جالبترین آنها مربوط به نسخهای از ناسخ التواریخ است. روزی به ایشان گفتم که من تحقیق کردهام و برایم مسجل شده است که شخصیتی بهنام شهربانو همسر امام حسین(ع) وجود خارجی نداشته و نتیجه تخیلات عامه است. مردم ایران به امام حسین(ع) ارادت دارند، از سویی با میراث ایرانی خویش همدل هستند. احتمالاً شخصیت خیالی شهربانو حاصل پیوند زدن بین این دو گرایش است. ایشان ضمن تأیید این مطلب میگفت که ذیل یکی از نسخههای ناسخ التواریخ داستان زیارتگاه بیبیشهربانو را خوانده است.
گویا طلبهای به زیارتگاه بیبیشهربانو رفته و به کتیبهای چوبی بر روی قبر بیبیشهربانو برخورده بود که روی آن نوشته بود که «بی بی شهربانو، یگانه دختر کدخدای محل، در تاریخ فلان فوت کرده و پدرش برای او چنین مقبرهای درست کرده است.» نسخه نویس ناسخالتواریخ که طلبهای بوده میگوید، متولی آنجا به من گفت: «توانستی آن کتیبه را بخوانی؟!» طلبه جوان گفته است: «بله.» متولی میپرسد: «چی نوشته بود؟» میگوید: «نوشته است که بی بی شهربانو دختر کدخدای محل و…! » نسخه نویس در زیر یکی از صفحات مینویسد که فردای آن روز، کتیبه آتش گرفت و شایعه کردند: «اینجا یک وهابی آمده و معجزه شده و کتیبه آتش گرفته است!» در نتیجه، آن اثر تاریخی هم محو شد و داستان زیارتگاه بیبی شهربانو هم به تاریخ پیوست.
هنگامی که مرحوم بهبودی فهرست ابن النجاشی را تصحیح میکرد، میگفت که نسخه تصحیح آیت الله شبیری که براساس۲۱ نسخه تهیه شده، پر غلط است. تفاوت نسخهها در نسخهی آیتالله شبیری گزارش نشده که خواننده بتواند درباره صحت گزینش و تشخیص مصحح قضاوت کند. بهبودی در فهرست ابنالنجاشی مواردی را نشان میداد که در نسخهی آیت الله شبیری واژههایی سادهای مانند «بن» بهصورت «عن» خوانده شده و برعکس و به این ترتیب اسامی و اسناد کتابها و سلسلهی روات مخدوش شده است.
بهبودی میگفت که ابن الغضائری را غلات شیعه کشتند چون با آنان درافتاده بود. ابن الغضائری به شاگردانش میگفت در میان احادیث، آنهایی که درست است، مرتب کنید و فهرست کنید تا آیندگان بدانند که احادیث ما شامل چه چیزهایی هست و چه چیزی در آن نیست. این احصاء برای تحدید احادیث بود، نه معرفی یا بسط آنها. همین روش از سوی شاگردان ابن الغضائری از جمله از سوی ابن النجاشی و شیخ طوسی پیجویی شد. آقای بهبودی برای کتاب فهرست ابن النجاشی اعتبار بیشتری قایل بود. بهبودی میگفت که شیخ طوسی چشم میزد، یعنی میترسید همه مکنونات قلبی خود را بنویسد، از اینرو کار ابن النجاشی دقیقتر و درستتر است.
مترجم اصیل قرآن
بهبودی بهعنوان مترجم قرآن، ترجمهای اصیل ارایه کرده است. من با روش ترجمه ایشان همدل نیستم، اما باور دارم که بهبودی بدون آنکه از روی دست دیگران نگاه کند، ترجمهای را عرضه کرده است که هر قرآنپژوه منصف میتواند نکات خلاقهای را در آن بیابد که در ترجمههای دیگر نمیتوان یافت. ترجمه اصیل به باور من به ترجمهای گفته میشود که فرد بر اساس یافتهها و درک مستقل انجام داده باشد. از میان حدود ۵۰ ترجمهای که در چند دههی اخیر از قرآن به زبان فارسی منتشر شده، اغلب ترجمهها، ویرایش و برخی نیز رونویسی ترجمهای دیگر هستند. اما ترجمه بهبودی چنین نیست. مثلاً بهبودی واژه «إهدنا» را چنین ترجمه میکند: «رهنمون باش». این ترجمه با ترجمههای کهن قرآن شباهت دارد. اما به لحاظ مفهوم با ترجمههای معاصر که اغلب با عبارت «راهنمایی کن» آمده، متفاوت است. اگر به کاربردهای این اصطلاح در زبان قرآن و زبان فارسی بنگریم، در مییابیم که رهنمونی به معنای «نشاندادن راه» است و راهنمایی بهمعنای «گرفتن دست کسی و بردن به جایی یا راهی است.» گرچه ساخت و ریشهی هر دو کلمهی فارسی یعنی رهنمونی و راهنمایی یکی است و طبعاً رهنمونی و راهنمایی باید یک معنا داشته باشند، اما کاربردهای این دو واژه در زبان فارسی متفاوت و بالطبع معنای آنها نیز متفاوت است. یا عبارت «نحن مصلحون» را بهبودی چنین ترجمه میکند: « ما در راه صلح و صفا هستیم» این عبارت نشان میدهد که بهبودی واژه «اصلاح» را از ریشهی «صلح» به معنای آشتی میداند. اگر به ترجمههای قرن چهارم و پنجم قرآن بنگرید، خواهید دید که آنها نیز اصلاح را چنین ترجمه میکردند. مثلاً «عمل صالح» را با عبارت «کردار بسامان» بیان مینمودند. کردار بسامان یعنی رفتار و عملی که بر اساس صلح و صفا و آشتیجویی باشد. آنها صلح را با سِلْم مترادف میدانستند.
بهبودی واژهی «مفسد» را با عبارت «کسی که در راه ستیز و فتنه گام میزند»، ترجمه میکند. این برداشتی بدیع و خلاق از مفهوم فساد است. گرچه من با چنین معادلی موافق نیستم، اما همین برداشت با بسیاری از کاربردهای قرآنی یا به تعبیر دیگر با سیاق قرآن تا حد زیادی سازگار است. این نمونهها نشاندهنده اصالت ترجمهی اوست. یعنی او خودش مستقلاً تحقیق کرده و بدون تقلید و رونویسی، قرآن را ترجمه کرده است.
رویکرد تفسیری مرحوم بهبودی
منابع فکری مرحوم بهبودی برای قضاوت درباره او اهمیت دارند. به باور من، بهبودی تا حد زیادی تحت تاثیر جنبش فکری انطباق قرآن با علوم دقیقه بود. پیش از او سر سید احمدی هندی، محمد عبده و رشید رضا در میان اعراب و مهندس مهدی بازرگان، طالقانی، محمد تقی شریعتی و یدالله سحابی در ایران این راه را گشوده بودند. این گفتمان در میان تحصیلکردهها و نیز برخی حوزویان در دهههای ۳۰ و ۴۰ خورشیدی رواج تام یافت. کتاب راه طی شده، باد و باران در قرآن و تفسیر جزء سیام قرآن طالقانی در ذیل همین گفتمان یا دیسکورس قابل ارزیابی هستند. کتاب هفت آسمان بهبودی نیز از این سنخ تفسیر ناشی میشود. در گفتوگوهای خصوصی نیز بهبودی ارادت خود را به بازرگان و شریعتی اظهار میکرد. اما پایگاه اصلی فکری بهبودی در سنت فقهی نجف و بهویژه مکتب فقهی آیت الله خویی بود. بهبودی از خاطرات خود در پای درس آیت الله خویی و مقام ایشان بسیار سخن میگفت. شاید به همین دلیل، بهبودی از سیاست کناره میگرفت. او مانند استادش خویی معتقد به تفکیک دین و دولت بود، اما نمیتوانست از تحولات فرهنگی زمانه کناره بگیرد و سعی داشت که پاسخگوی نیازهای زمانه و جوانان باشد. اگر به ترجمهی آیات مربوط به زنان در معانی القرآن مراجعه کنیم، میبینیم که او تلاش کرده تا حقوق زنان را پاس بدارد. بهبودی سعی داشت، پلی میان سنت و مدرنیته بسازد. شناخت او از مدرنیته، به «علمگرایی تجربی» محدود شد و شناخت او از سنت به روایت عقلگرای شیعی. بهبودی سنت فکری شیعه را در میراث فکری بازمانده از شیخ طوسی تا آیتالله خویی جستجو میکرد. رویکرد انتقادی او به سنت فکری و منابع اندیشگی ما، او را همچون یک «روحانی روشنفکر» در سپهر فرهنگی ما بازنمایی کرد. بهبودی با فاصله گرفتن از سیاست، رویکرد دیگری از اندیشه شیعی را در ایران نمایندگی میکرد که ما آن را با عنوان «مکتب نجف» میشناسیم.
منتشر شده در شماره هفت سخن ما