تصویری از ایران هستهای پس از برجام
فعالیت هستهای از دید برخی کپسول قدرت بود
دکتر احمد شیرزاد-فـــیـزیـــکدان و تـحلیلگر امورسیاسی
سخن ما: پس از افت و خیزهای فراوان و تصویب برجام، اقدام اخیر شورای حکام موجب شد پرونده هستهای ایران پس از ۹ سال به حالت عادی باز گردد. تحلیل شما از این دو فراز مهم از بحران هستهای ایران چیست؟ آیا این توافق قابل پیشبینی بود یا غیره منتظره؟
شیرزاد: اگر قبل از خرداد ۱۳۹۲ پرسیده میشد که پرونده هستهای بهکجا خواهد رسید، بدون شک چشماندازی مبهم و تیره در مقابل ما وجود داشت. در دوره آقایان جلیلی و احمدی نژاد همواره شاهد بودیم که پس از انجام مذاکرات و شعار دادنها اتفاقی نمیافتد. تنها چیز قابل پیشبینی این بود که روزبهروز شرایط بدتر و تحریمها سختتر میشود. اصولا آقایان افتخار میکردند که رفتارشان غیر قابل پیشبینی است. اما پس از روی کار آمدن دولت آقای روحانی و اخبار مثبتی که انتشار یافت و بهخصوص پس از بیان مقام معظم رهبری مبنی بر ضرورت نرمش قهرمانانه، قابل پیشبینی بود که روند مثبتی پیشِ رو است. از نیمه دوم سال ۱۳۹۲ روشن بود که فواره بحران رو به نزول است. هرچند موانعی وجود داشت، بهخصوص گاهی مانورهای دلواپسان تردیدهایی بهوجود میآورد که ممکن بود امکان توافق را بیشتر به تاخیر بیندازد. از طرف مقابل نشانههای مثبت و روشن بهخصوص از ناحیه آمریکاییها، نشان میداد که آنها هم علاقهمند به حل بحران هستهایاند. از این مرحله به بعد دورنمای حل بحران قابل پیشبینی بود و خود من به دفعات موضع خوشبینانهای نسبت به نتیجه مذاکرات داشتم.
سخن ما: به لحاظ حقوقی و سیاسی کیفیت تصویب برجام را از ناحیه مجلس چگونه تحلیل میکنید؟
شیرزاد: مجلس اصولا در چرخه تصمیمگیری مساله هستهای نبود. زیرا توافق بین مسئولین سیاسیِ دولتها بود و به شکل یک موافقتنامهای که طبق قانون اساسی در مجلس مطرح میشود نبود، و با عهدنامه و مقابلهنامه هم تفاوت داشت. استدلال درستی که دولت یعنی آقایان روحانی، ظریف و عراقچی مطرح نمودند، این بود که درصورتیکه مجلس مصوبهای در این مورد داشته باشد نمیشود آنرا تغییر داد، مثلا اگر مجلس تصویب میکرد با یک سری شرایط توافق صورت بگیرد، شاید مصلحت ایجاب میکرد که توافقی نکنیم، و یا شرایط بهتری پیش میآمد و امکان مانور از دولت سلب میشد. اصولا به مصلحت نبود که مجلس در روند مذاکرات چنین نقشی داشته باشد. در مورد آمریکایی ها نیز همینطور بود، آنها البته ملاحظات و شرایطی متفاوتی داشتند. اینکه در اواخر مجلس شورای اسلامی دخالت کرد یک مصلحتسنجیِ درستی بود، زیرا موضوع توافقنامه از توافق بین دولتها فراتر رفت و در طرف مقابل قرار شد کنگره آمریکا توافق برجام را مورد بررسی قرار دهد، طبیعیاست که ایران نیز باید اهرم متقابلی میداشت و به نحوی آبرومند تلاش میکرد تا کنش و واکنش سیاسی مناسب نشان دهد. برای همین فکر میکنم این تصمیم نابهجا نبود، اما رفتاری که مجلس از خود نشان داد بسیار نسنجیده و حاکی از ناپختگی و ضعف مجلس بود. معلوم نیست به چه علت اکثریت مجلس منفعل شد و تمام فضای تبلیغاتی آن دوره در اختیار اقلیت کوچک دلواپس قرار گرفت. این تحلیل وجود دارد که برخی از اصولگرایان تمایل داشتند توافقنامه به اجرا برسد ولی تا جای ممکن دولت تحت فشار قرار گیرد و برنده نباشد، بلکه مورد سرزنش قرار گیرد. بههمین جهت تریبون را به دست مخالفینی دادند که تا جای ممکن به دولت حملهور شوند. تا جاییکه برخی تصور میکردند ممکن است کمسیون مجلس بتواند فضای افکار عمومی را بگیرد تا توافقنامه دگرگون شود. لذا احاله موضوع به مجلس را خارج از تدبیر نمیدانم؛ اما عملکرد مجلس خوب نبود. مدتی مجلس عرصه تاخت و تاز تبلیغاتی شد ولی ناگهان طی دو سه جلسه با مدیریت ویژه آقای لاریجانی مشکل برطرف شد! بهنظرم بایستی نمایندگانی که آخر کار با قدرت برجام را تصویب کردند از همان ابتدا با قدرت وارد بحثها میشدند و ضعف نشان نمیدادند. البته در این میان صدا و سیما از مانعتراشی هیچ کم نگذاشت. در هیچ مجلسی اینطور یک کمیسیون خاص مورد پوشش رسانهای قرار نمیگرفت، ولی جاهایی که پاسخهای سیاسی مسئولین دولت مطرح میشد کاملا مورد سانسور قرار میگرفت، و جاهایی نیز بناچار پخش میشد. بنابراین در پاسخ میتوانم چنین بگویم که کیفیت تصویب برجام در مجلس بسیار بد بود، در نهایت نیز اتفاقی که در مجلس افتاد هیچ اتفاق خاصی نبود یعنی مجلس برجام را به شورای عالی امنیت ملی احاله نمود و به نهادهای بالادست خود اعتماد کرد.
سخن ما: چرا در مجلس جای نقد نظرات مخالفان دولت و توافق هستهای اینقدر خالی بود؟ شیرزاد: متاسفانه در مجلس توان تئوریک بسیار ضعیفی وجود دارد. البته گروه دلواپسان بهشدت در مورد موضوع هستهای کار کرده بودند و با آمادگی ذهنی زیادی آمده بودند، در مقابل نمایندگانی که میتوانستند فضا را در دست بگیرند و پاسخ بدهند منفعل بودند. شاید به مصلحت نمیدیدند که خود را درگیر کنند و در مقابلِ دلواپسان قرار گیرند، بههمین جهت با یک رای دادن مسئله را تمام کردند، اما در سمت دولت دفاع کارشناسی خیلی خوبی از برجام شد که بیشتر مورد سانسور صدا و سیما قرار گرفت.
سخن ما: اصولا نقش مجلس در شکلگیری استراتژی هستهای شدن ایران از آغاز تاکنون چه بود. مجلس ششم که شما نیز عضو آن بودید در این روند در مقایسه با ادوار قبل و بعد چه نقشی داشت؟
شیرزاد: در هیچ دورهای مجلس دخالتی در تصمیمگیری مربوط به موضوع هستهای نداشت. هیچ نمایندهای بر بودجههای کلانی که در این زمینه صرف شده، نظارتی نداشت. هزینهها معمولا در ذیل بودجههای کلان نامرئی و مخفی بود. هزینههای بسیار کلانی که صرف شد متاسفانه هیچگاه با شفافیت مقابل چشم مجلسیان نبود. در اولین سالی که وارد مجلس شدم چونکه رئیس کمیسیون آموزش عالی بودم از برخی مراکز هستهای بازدید کردم. تا یک سال از هر مسئول سازمان انرژی اتمی که میپرسیدم استراتژی هستهای ایران چیست و کجا و چگونه مورد بحث و تصویب قرار گرفته، هیچ پاسخی نیافتم، تا زمانی که آقای البرادعی به ایران آمد و بحث افشای سایت نطنز اتفاق افتاد و در سطح مطبوعات و افکار عمومی بحثهایی مطرح گردید. به دنبال آن مجلس ششم نیز بهشدت در این مسئله درگیر شد ولی مصوبه خاصی در مورد موضوع هستهای نداشت.
سخن ما: روند اجرایی شدن برجام چگونه خواهد بود؟ فکر میکنید طبق توافق اولیه و بهصورت روان پیش خواهد رفت یا افتان و خیزان؟ آیا تابع شرایطی است؟ این شرایط تابع چه عواملی است؟
شیرزاد: بهنظر من روند اجرایی شدن برجام به صورت روان خواهد بود نه افتان و خیزان. بهخصوص اقدام تازه شورای حکام نشان میدهد که کماکان مسیر هموار است و مخالفتها در هر دو سمت نسبتا آرام شده است. اغلب اروپاییان در بحث توافق جدی بودند و در آمریکا هم تردیدها به میزان زیادی کم شده است. بعید میدانم حتی درصورتی که جمهوریخواهان در آمریکا به قدرت برسند تغییری حاصل شود. چیزی که ممکن است رخ دهد مسائل پیشبینی نشده و ناگهانی است، برای نمونه کسی سندی نشان دهد، یا فردی از سازمان اطلاعات بگوید لپتاپی کشف کرده که حاوی اطلاعاتی بوده، و ممکن است فضای رسانهای علیه توافق و بهخصوص ایران دامن زده شود. امکان اشتباهات از سمت برخی تصمیمگیران ایرانی نیز وجود دارد، همانطور که در گذشته اتفاق افتاد مثل دستگیری ملوانان انگلیسی، یا دستگیری کوهنوردان آمریکایی. درست است که توافق محکمی داریم اما بدان معنی نیست که هر کاری میتواند صورت بگیرد آنهم بدون هیچگونه عکسالعملی. نمیخواهم بگویم بیش از حد احتیاط شود، اما دلیلی نیز برای اقدامات نسنجیده وجود ندارد. ضمن اینکه ما بایستی واقعا تصمیم خود را در روابط بینالمللی بگیریم. در حال حاضر پروندههایی در قوه قضائیه ایران وجود دارد و در آن طرف نیز همینطور، که بایستی حل و فصل شوند تا در فرآیندهای سیاست خارجی اثر نگذارند.
سخن ما: از طرف غرب یا آمریکا احتمال ندارد چنین چیزی رخ دهد؟
شیرزاد: از آن طرف هم احتمال دارد. نباید فراموش کنیم که ما بدخواهان جدّی داریم، اسرائیلیها بهشدت بدخواه ما هستند، برخی از کشورهای عربی بهخصوص عربستان سعودی به شدت با ما مشکل دارند. سعودیها در پی بحران حج امسال در موضع ضعف قرار گرفته اند. بنابراین کافی است تا علیه ایران کمترین بهانهای پیدا کنند مثلا محمولهای در جایی پیدا شود تا بگویند ایران اسلحه فرستاده است. این قبیل پروندهها میتواند اثر مخرب داشته باشد.
سخن ما: آیا مجلس در روند اجرای برجام مسولیتی از حیث پایبندی به تعهدات ایران دارد و یا این که ضمن سود جستن از فواید برجام هرجا لازم باشد زبان به سرزنش دولت خواهد گشود؟
شیرزاد: پاسخ به این بستگی دارد که ترکیب مجلس آینده چگونه باشد. اگر بافت مجلس فعلی را در نظر بگیریم، فکر میکنم مجلس گاهی با نطقهای تند و آتشین زبان به سرزنش دولت باز خواهد کرد. اما فراموش نکنید مجلس همواره نگران وضعیت اقتصادی و بودجههای استانی و شهرستانی است و معمولا مجلس یک نهاد هزینهساز است. بنابراین اگر تحریمها برقرار باشد، حتی مجلسی با ترکیب فعلی از آن استقبال نخواهد کرد، چراکه با گرایش عمومی نمایندگان با هر نوع تفکر مغایرت دارد، مجلس خواهان آن است که فضا و شرایط بهسمت رونق اقتصادی برود. بنابراین سرزنشها و مانعتراشیها تنها به حرف محدود خواهد بود.
سخن ما: ایران در روند طولانی اخیر علیرغم هزینههایی که مردم تحمل کردند به دستآوردهایی در زمینه هستهای شدن رسید. اولا کدام بخش از این دستاوردها که مورد نظر شماست از خلال اجرای برجام به عنوان دستاورد ارزشمند ملی باقی میماند تا تصویری از ایران هستهای پس از برجام ارائه داده باشد؟
شیرزاد: هزینهها اعم از منابع مالی و نیروی انسانی متاسفانه در بستری صورت گرفت که به رشد توانمندی ملی منجر نشد و بهنظرم بعد از این هم نمیشود. فراموش نکنیم که درحال حاضر یک توافقنامه هستهای را امضا کرده ایم، و شاهبیت توافقنامه برجام این است که تعهد کردهایم که از هر نوع حرکت به سمت سلاح هستهای خودداری خواهیم کرد. تمام مواردی که مورد تعهد و امضا قرار دادیم مواردی هستند که با اصل فنآوری هستهای مخالفتی ندارد ولی با کمترین حرکت به سمت کاربرد تسلیحاتی مغایر است. مثلا در مورد مقادیر اورانیوم غنیشده، تعداد سانتریوفوژها، نوع راکتوری که بهکار گرفته میشود، مقدار سوختی که میتوان ذخیره نمود، نوع ذخیره کردن، و موارد فنی دیگر بهنحوی مشمول محدودیتگزاری است که نتوانیم به سمت سلاح هستهای حرکت نماییم. خوب، در چنین حالتی به خود میبالیم که ایران هستهای هستیم. اساسیترین پرسشی که مطرح میشود این است که ایران هستهای یعنی چه؟ یعنی به لحاظ علمی و فنآوری، آنچه در عرف سیاسی دنیا تعریف شده قدرت هستهای است، و زمانی که میگویند کشوری هستهای است بدین معناست که توانمندی رسیدن به سلاح هستهای را داراست. ما این توانمندی را بهدلیل انتخاب استراتژیک کنار گذاشتهایم پس بدان معنا “ایران هستهای” بیمعناست. البته این شاید همان معنایی باشد که دلواپسان مد نظر داشتند. در هر حال ایران هستهای آنطور که مد نظر برخی از دلواپسان بود درست همان چیزی است که منشأ چالش ایران با قدرتهای جهانی بود و با توجه به تعهدات ما در برجام از این پس موضوعیتی ندارد. از سوی دیگر فکر میکنم تولید انرژی و یا فعالیتهای جنبی هستهای جنبه جدّی و توجیه اقتصادی ندارد. وارد جزییات این بحث نمیشوم چون در گذشته زیاد مطرح کردهام. در هر حال آنچه برای کشور باقی مانده هزینههای بسیار سنگین است. نیروگاهی در بوشهر بر جا مانده و برقی هم تولید خواهد کرد. البته تا حدی به فنآوری ممنوعه دست پیدا کردهایم و احاطه نرمافزاری به آن داریم، مانند فعالیت غنیسازی و یا برخی فعالیتهای جنبی هستهای، اما قرار است از آن استفاده خاصی نکنیم، صرفا دارای این احاطه فنی هستیم. این امر مقداری موضع قدرت ایجاد میکند اما نمیتوان بیش از حد روی آن حساب باز کرد. نام ایران هستهای گاهی برای ما دستوپاگیر خواهد بود، شاید بهتر باشد تا مدتی فراموش کنیم که فعالیتهایی در زمینه هستهای داشتیم. از این پس باید تامل و بررسی کنیم که اولویتهای کشور چه باید باشد و چگونه باید کشور را به سمت توسعه پیش ببریم. رویهمرفته پاسخ خیلی مثبتی به این پرسش ندارم که چه دستآورد قابل افتخاری برای ما بر جای مانده است. در زمینههای متعددی افتخاراتی در کشور خود داریم ولی در این زمینه خاص یک نام ایران هستهای برای ما مانده که تعریف نشده است و نمیدانیم با آن چه باید کرد.
سخن ما: از نگاه عدهای دستآوردهای هستهای موضع قدرت ایران در مذاکرات بود و باعث شد غربیها کوتاه بیایند، نظر شما چیست؟
شیرزاد: تا حدی میتوان حدس زد که در مذاکرات از چه قدرتی برخوردار بودیم. اما تصور برخی مسئولین و تحلیلگران این است که نوزدههزار سانتریوفوژ به ما قدرت چانهزنی داد یا به این علت که غنیسازی ۲۰ درصدی انجام دادیم و یا چون حجم اورانیوم غنیشده ما قابل توجه بود، به ما قدرت چانهزنی داد تا قطعنامههای سازمان ملل لغو شوند. آری، تا حدی این اعداد و ارقام موثر بود، ولی واقعیت مقدم بر سوال شما این است که درصورتی که ما اینها را نداشتیم آیا اصولا قطعنامهای علیه ما صادر میشد؟ هرکدام از این قدمها یعنی افزایش حجم اورانیوم، افزایش سانتریوفوژها، تصویب قطعنامههایی را رقم زد. میتوانیم بگوییم با این اهرم برگشتیم به همان نقطهای که بودیم! پس این استدلال نوعی نقض غرض است. متقابلا باید پرسید چرا اینقدر هزینه بر کشور تحمیل شد؟
نباید فراموش کرد که شرایط کنونی منطقه و جهان، طرفهای بازی و بهویژه غربیها را ناچار به بستن این پرونده نمود. اعداد و ارقام نبود که به ما قدرت چانهزنی میداد، بلکه تمایل دو طرف برای بسته شدن پرونده هستهای، قدرت ما بود. به همین جهت هر دو طرف برای چانهزنی به همین نکته میتوانستند تکیه کنند، اگر آنان میخواستند ما را تحت فشار بیشتری قرار دهند ما بهراحتی توافق نمیکردیم و در این صورت برنامههای سیاسی طرف مقابل خدشهدار میشد. این نکته مهمی است که در محاسبات بعدی چنین تصور نکنیم که اگر در آینده خواستیم اهرم فشار داشته باشیم ده هزار سانتریوفوژ بسازیم تا امتیازی بگیریم، اصلا چنین چیزی نخواهد بود. ما در شرایطی در منطقه قرار گرفتهایم که هراس عجیبی از سوی افراطگرایان اسلامی، منطقه و جهان را در خود فرو برده و نقشی که ایران میتواند در کنترل بحرانهای منطقهای داشته باشد ابعاد مسئله را کاملا تغییر داده است. بهخصوص از آن سو استراتژی آمریکا درباره ایران و سایر کشورهای منطقه به نفع ایران تغییر نمود، بههمین جهت اراده آمریکاییان پایان دادن به بحران هستهای ایران بود و ادامه آن سودی برایشان نداشت، خوشبختانه در سمت ما نیز همینگونه بود.
سخن ما: آنچه بهعنوان ایران هستهای طی این سالها در تبلیغات رسمی بیان شد، با تصویری که شما از ایران هستهای پس از برجام ترسیم میکنید، چه تفاوتها و مشابهتهایی دارد؟
شیرزاد: بهخاطر برنامه سیاسی که در این مسئله وجود داشت موضوع را بهنحوی بزرگ کردند که بسیاری از مردم به اشتباه فکر کردند پیشرفت هستهای بهمعنای پیشرفت در همه زمینههاست. فنآوری هستهای موتور محرکه فنآوری در دنیا نیست. در برخی از فعالیتهای کاربردی میتوان با فنآوری هستهای با چشمههای خیلی ضعیف کارهای تحقیقاتی خوبی انجام داد ولی متاسفانه کارهایی که در ایران انجام شد کمتر در این زمینهها بود و عمدتا معطوف به غنیسازی و کار با چشمههای مقیاسهای بزرگتر بود. کار با چشمههای ضعیف که به لحاظ تحقیقاتی مهم است و معمولا در سازمان انرژی اتمی بهطور سنتی انجام میگرفت، در تمام این دورهها بهخصوص دوره آقای آقازاده چندان مورد توجه نبود. عمده توجه به مجتمع “یو سی اف” اصفهان، مجتمع غنیسازی نطنز و آب سنگین اراک بود و به پروژههایی که جنبه فنآوری جدی دارد و پیشرفت واقعی به آنها مرتبط است، توجه نمیشد. باید کمی صبر کنیم تا گرد و غبار هستهای فروکش کند و بعد از آن میتوان بحث واقعبینانهتری نمود. هم اکنون نیز در گوشه و کنار در صحبتهایی که مسئولین سازمان انرژی اتمی میکنند مشاهده میشود که به آرامی به مردم میگویند که ما اساسا سوخت هستهای نداریم و آنقدر مواد هستهای نداریم که بتوانیم صدها هزار سانتریوفوژ را به راه بیاندازیم. خوب این صحبتهایی است که در پانزده سال گذشته ما مطرح میکردیم ولی بهعنوان صحبتهای ممنوعه کسی به آن توجه نمیکرد و با ترشرویی مسئولین کشور مواجه میشد. اینک که قرار است کشوری متعارف در زمینه فنآوری هستهای در جهان باشیم و توافقنامه هم امضا کردهایم، چارهای جز این نیست که تصویر بزرگنمایی شده گذشته را تغییر بدهیم و در زمینههایی فعالیت نماییم که موثر و مفید باشد.
سخن ما: صویری که ارائه دادید آیا آن را محتمل و مطلوب هم میدانید؟ یا این که تابع شرایطی است؟
شیرزاد: بله، فکر میکنم این احتمال وجود دارد که بتوانیم مسیر فعالیت هستهای را اصلاح کنیم. اولا باید تصویرهای بزرگنمایی شده نزد افکار عمومی را واقعی کنیم. صنایع دیگری داریم که اهمیت دارند مانند پتروشیمی و خودروسازی. صنعت هستهای هم با اهمیت کمتر در کنار اینها قرار میگیرد چرا که نقش آن در اقتصاد ملی و توسعه علم و فنآوری در مقایسه با تصور بزرگنمایی شده قبلی متفاوت است. چارهای هم جز این نیست وگر نه بایستی همچنان تن به هزینههای کلان بدهیم.
سخن ما: اگر هزینههایی که صرف مسیر هستهای شدن ایران شد، درست یا غلط، در اختیار شما بود چه میکردید؟ مثلا در مورد انرژیهای جایگزین، افزایش مولفه قدرت ملی، امور دفاعی، پرستیژ ملی و هر آنچه که مضمون شعار موافقان هستهای شدن ایران است؟
شیرزاد: بله، میخواهم به پاسخی بسیار متفاوتتر از آنچه که مسئولین کشور فکر میکنند، فکر کنم. سوال شما را به این شکل تکرار می کنم که اگر به ۲۵ یا ۳۰ سال پیش باز میگشتیم و میخواستیم دهها میلیارد دلار هزینه انرژی هستهای را در زمینه دیگری صرف نماییم آیا زمینه دیگری نبود که به قدرت دفاع ملی و به قدرت ملی و توسعه ملی، منجر شود؟ چرا، بود. مهمترین آن آموزش و پرورش است. اگر در تمام این سالها این هزینهها را بهطور بنیادی صرف آموزش و پرورش میکردیم وضع کشور بسیار متفاوت بود. اولویت بعدی آموزش عالی است، و اولویت سوم تحقیقات. اگر در زمینه آموزش عالی برنامهریزی بهتری میشد که برای این کار به درصد کمی از بودجه هستهای نیاز بود، میتوانستیم قطب فرهنگی در کل منطقه باشیم و بهعنوان محور توسعه علمی، تمام کشورهای منطقه را به سمت خود جلب کنیم و نفوذ علمی فرهنگی خوبی در کشورهای مجاور و آسیای مرکزی، و همسایگان جنوبی باشیم. همچنین در تحقیقات که اولویت بسیار مهمی است، میتوانستیم به دستآوردهای بزرگی برسیم. در نهایت زیرساختهای اقتصادی کشور مانند راهآهن، جاده، بنادر، فرودگاهها، میتوانست بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
سخن ما: آقای دکتر درواقع شما میخواهید بگویید که برنامه هستهای در خدمت توسعه نبوده است و باید تعریف و نسبت درستی میان برنامه هستهای و توسعه برقرار میشد؟
شیرزاد: صحبت شما بسیار بهجاست، توسعه و کسب قدرت اولا مطلوب همگان است. همه ما با هر گرایش سیاسی، ایران قوی و قدرتمند را صرفنظر از اینکه چه کسی در راس دولت باشد، مطلوب میدانیم؛ اما رسیدن به قدرت و اقتدار در سطح جهان نیازمند تلاش و کوشش است. متاسفانه در بسیاری از کشورها رهبران سیاسی تصور میکنند راهی میانبر برای قدرتمند شدن وجود دارد و برخی تصور میکنند فعالیت هستهای آن راه میانبر است. این اشتباه را تاکنون بسیاری از حکومتها مرتکب شده اند. عرض بنده این است که تجربه تمام کشورهایی که این مسیر را طی نمودند مانند لیبی در زمان قذافی، سوریه، کره شمالی نشان میدهد که این مسیر کوتاه و آسان بهسمت قدرت نیست. قدرت و اهرم قدرت، مولفههایی چون اقتصاد ملی، تولید ناخاص ملی، توان غلبه بر بحرانهای داخلی، اشتغال، فرهنگ متعالی و تفکر توسعه محور دارد. زمانی که آموزش و پرورش ما از حل سادهترین مسائل دانشآموزی کشور عاجز است و اگر کسی از نزدیک با آموزش و پرورش درگیر باشد متوجه میشود این دستگاه کاملا ناتوان است، چگونه میتوانیم نسلی توانمند تربیت کنیم؟ اگر میخواهیم قدرتی کسب نماییم باید اکنون برنامهریزی نماییم، از مهدکودکها به بالا، تا بیست سال دیگر نسلی توانمند داشته باشیم. فکر میکنم باید چشمهایمان را بشوییم و طوری دیگر به اداره کشور نگاه کنیم. میتوان قدرتمند بود ولی این کار به تلاش و اندیشه و عقل و تمام نیروهای سیاسی جامعه نیاز دارد. متاسفانه مسئولینی داشتیم که فکر میکنند تمام عقل نزد آنها است ولی زمانیکه درهای امکانات و قدرت ملی را به روی خود میبندند، سراغ راه حلهای کپسولی میروند. به نظر میرسد انرژی هستهای از دید برخی همان کپسول قدرت بود.
سخن ما: ساز وکار تصمیمگیری (سیاسی و حقوقی) در اموری همچون مساله هستهای باید مورد چه نوع تغییر یا بازنگری قرار بگیرد تا هزینه رفتاری کشور کاهش یابد؟
شیرزاد: برخی با این تصور که موضوع هستهای جزو مسائل امنیت ملی است در سالیان گذشته آنرا از نگاه و قضاوت عمومی پنهان داشتند. در این اواخر آنهم به دلخوشی دلواپسان، صدا و سیما سر این بحثها را باز کرد. هیچ زمانی شاهد آن نبودیم که حصار هستهای به عرصه عمومی باز شده باشد و موافق و مخالف در مورد آن صحبت بکنند. معتقدم برای سرّی بودن بحثهای استراتژیک در حوزه امنیت ملی دلیلی وجود ندارد، بلکه آنچه باید سّری باشد تصمیمات است. چه اشکالی داشت در تمام این سالها شرایط بحث علنی و آزاد وجود میداشت، برای کشور هم هزینهای نداشت. بنابراین در پاسخ اینکه چه نوع بازنگری باید صورت گیرد عرض میکنم که این بحث استراتژیک در عرصه جامعه مطرح شود و کارشناسان موافق و مخالف در مورد آن نظر دهند و تمام زوایای آن دیده شود، تصمیمگیرندگان تصور نکنند که از همه چیز اطلاع دارند. گزارش محرمانهای که روی میز آنها میآید به معنای این نیست که قدرت تشخیص آنها را بالاتر میبرد. گاهی چیزهای دیگری نیز لازم است. بایستی از سایر دیدگاهها اطلاع پیدا کنند. شفافیت اطلاعاتی در جامعه کمک میکند تا تصمیمگیرندگان کشور به اشتباه نیفتند. مشکلی که ما در ده پانزده سال اخیر داشتیم اطلاعات اشتباهی است که برخی از مسئولین کشور داشتند. زمانی آقای احمدینژاد به صراحت اعلام نمود که اگر در فنآوری هستهای یک قدم برداریم به اندازه اینکه در کلیه رشتههای صنعتی پنجاه سال حرکت کنیم، ما را به پیش میبرد. من در تنها موردی که کسی را دعوت به مناظره کردم، همین مورد بود. کاش آقای احمدینژاد با من مناظره میکرد تا معلوم شود که چگونه و با چه محاسبهای ایشان چنین چیزی میگویند. این اطلاعات نادرست از کجا میآید؟ دروغ گفتن و اطلاعات اشتباه به مردم دادن کار بدی است، ولی اطلاعات نادرست به مسئولین دادن به مراتب بدتر است. در این مدت اخیر که مخالفین و موافقین برجام در رسانهها بحث میکردند، رشد سیاسی مسئولین کشور به لحاظ احاطه بر خبرها شاید چندین برابر دهههای گذشته شد. شفافیت اصلیترین کلید جلوگیری از هزینههای رفتاری است.
سخن ما: به نظر شما بعد از برجام با برخی نهادهای مرتبط با امور هستهای مثل سازمان انرژی اتمی چه باید کرد؟
شیرزاد: این نکته مهمی است که بایستی به آن توجه نمود، سازمان انرژی اتمی سازمان بادکردهای است. من اعداد خیلی بزرگی در مورد تعداد پرسنل این سازمان و حجم امکانات و بودجهای که در اختیار آن است، شنیدهام. واقعا اینمقدار هزینه چه لزومی دارد؟ البته نمیخواهیم نگرانی ایجاد نماییم. پیشنهادم این است که این سازمان به دو بخش تقسیم شود، بخشی را که فعالیتهای آن مرتبط با تولید نیرو و ساخت نیروگاه است به وزارت نیرو داده شود. هیچ توجیهی ندارد که این بخش زیر نظر ریاست جمهوری باشد، همانقدر که یک نیروگاه هستهای برق تولید میکند نیروگاه برقآبی و یا سوخت فسیلی نیز برق تولید میکند. این جدا شدن باعث میشود مقایسهها و برآوردهای کارشناسی که معمولا در وزارت نیرو در مورد سرمایهگذاریها وجود دارد و روی آن نظارت وجود دارد به شکل دیگری باشد. مردم باید بدانند برای یک نیروگاه هستهای که مثلا میخواهیم از روسیه بخریم چقدر هزینه میشود و اصولا چرا از این کشور باید بخریم. من مخالف اهمیت روسیه در برنامه سیاسی ایران و حتی روابط اقتصادی با این کشور نیستم، اما دلیلی وجود ندارد که هر کالای بیارزشی را به واسطه انحصار روابط سیاسی از روسها خریداری کنیم. اگر نماینده مجلس بودم این موضوع را حتما مورد سوال قرار میدادم تا بررسی شود چه نوع نیروگاهی به نفع ما است. در گذشته به دلیل اینکه برنامه هستهای اهمیت سیاسی داشت برای آن توجیهاتی ارائه میشد اما اکنون برنامه هستهای بنا نیست برنامه سیاسی باشد بنابراین بایستی بهعنوان برنامه اقتصادی بدان نگریست تا توجیه آن در چارچوبهای کارشناسی خود تحلیل شود. بحث نیروگاهی بایستی کاملا ذیل وزارت نیرو قرار گیرد و بخشهایی که جنبه تحقیقاتی و استفاده صلحآمیز از فنآوری هستهای دارد که پیشتر در سازمان انرژی اتمی تهران متمرکز بود، مانند لابراتوارها، آزمایشگاهها باید بهعنوان یک مرکز تحقیقاتی معتبر و بزرگ تحت نظر وزارت علوم قرار گیرد و با معیارهای وزارت علوم سنجیده شود. واقعا توجیهی ندارد که چنین سازمان بزرگ و عریض و طویلی بخواهد به این شکل وجود داشته باشد ولی در معرض نظارت نمایندگان مردم نباشد. البته نمیشود سریع به این سمت حرکت نمود اما میشود جهتگیری را به این سمت قرار داد و این هزینه کلان را از روی دوش مردم برداشت.
سخن ما: سوال پایانی، وقتی به بحران هستهای فکر می کنید، چه چیز شما را خوشحال یا متاثر می کند؟
شیرزاد: پایان یافتن آن بیش از هر چیز مرا خوشحال میکند.
سخن ما: از اینکه در گفتوگو با ما شرکت کردید از شما سپاسگزاریم.
منتشر شده در شماره هشت سخن ما